بسم الله الرحمن الرحیم
وبلاگ رسمی اقدس اکبرنژاد
یک شنبه 8 مرداد 1391برچسب:اقدس اكبرنژاد,, , , و امرهم شوري بينهم, :: 19:20 :: نويسنده : اقدس اکبرنژاد
بسمه تعالي ... و امرهم شوري بينهم سورة شوري آيه 38 ... كارشان در ميان خودشان به مشاوره برگزار ميگردد. در كار خودتان شورا كنيد- كارتان را با مشورت يكديگر انجام دهيد – كارشان مشورت است ميان خود. و اينها همه يعني كارمان را با مشورت يكديگر انجام دهيم نه اينكه كارمان را به ديگران واگذار كنيم! يعني با مشاوره مشكلمان را حل كنيم. نه اينكه حق حل مشكلمان را به ديگران واگذار كنيم! و نه اينكه به ديگران رأي بدهيم آن ديگران براي ما مشورت كنند و مشكل ما را حل كنند و براي ما تصميم بگيرند! و نه اينكه ديگران را وكيل وصي انجام امور خود انتخاب كنيم و خودمان خارج از صحنه نظاره گر باشيم! رأي گيري و مشورت براي انجام كاري و يا عدم انجام كاري براي خودمان با رأي گيري انتخابات كه در آن يك فرد قدرت خود را به طور كلي براي ادارة جامعه و تعيين سرنوشت خودش و تعيين سرنوشت جامعه و حاكميت بر مردم در اختيار افراد ديگر قرار ميدهد، فرق ميكند. اينكه همة ما در يك همه پرسي شركت مي كنيم و خود مستقيماً رأي خودمان را به عنوان يك فرد ابراز ميداريم فرق ميكند با اينكه مثلاً من به عنوان يك انسان تمام قدرتم را و سرنوشت دنيا و آخرتم را در اختيار يك يا چند نفر قرار بدهم. در آنجا من مثلاً اصل 43 قانون اساسي را تأييد مي كنم بدين معني كه من با اين اصل كه كار براي همه، مسكن براي همه، آموزش و پرورش براي همه، آموزش عالي براي همه، بهداشت براي همه و همه چيز براي همه است موافقم. يعني من موافقت خودم را اعلام ميكنم. در اينجا من در واقع در اداره مملكت خودم و سرنوشت خودم دخالت مستقيم دارم. در انتخابات شوراها و يا حتي مجلس و رياست جمهوريها و... من رأي خودم را به آقاي X ميدهم. يعني در واقع من قدرت انتخاب خودم و تعيين سرنوشت خودم را به دست آقاي X ميسپارم! و از خودم سلب مسئوليت مي كنم! در مورد اول من در واقع قدرتم و اراده ام را اعمال مي كنم ولي در مورد دوم من بدون دليل اراده ام را و قدرتم را به ديگري تفويض مي كنم! يعني من ديگر نه قدرتي و نه اراده اي دارم چون آن را واگذار كرده ام! و اين ديگر آقاي X است كه به جاي من تصميم ميگيرد! من ديگر قدرت هيچ مشورتي در هيچ اموري كه مربوط به زندگي اجتماعي من است ندارم! قدرت مشورت از من گرفته شده! و اين ديگر آقاي X است كه براي بد و خوب من تصميم ميگيرد. براي من سرنوشت دنيا و آخرت تعيين ميكند! مشورت يعني در امري كه به سرنوشت من بستگي دارد و به مصلحت من است دربارة آن نظر ميگيرم و سرانجام بهترين راه را براي انجام كار خودم انتخاب ميكنم. امّا در انتخابات كه نام آنرا شورا گذاشته اند يا هر نوع رأي گيري ديگري، من پس از دادن رأي اصلاً دخالتي در سرنوشت خودم ندارم از من سلب مسئوليت ميشود و اين ديگران هستند كه براي من تصميم ميگيرند و مسئوليت مرا به عهده ميگيرند! در اينجا من به عنوان فردي كه ناقص الخلقه و يا ديوانه و مجنون هستم قدرتم را و تصميم گيريم را خودم، آگاهانه به ديگران واگذار كرده ام. و اين ديگران هستند كه وكيل وصي من ميشوند! در حاليكه من وقتي عاقل هستم چرا بايد رأي و قدرت خودم را بدون دليل به ديگران تفويض كنم؟! امروز تمام قدرتهاي دنيا به خاطر عدم شناخت مردم دنيا از مفهوم شورا و يا دموكراسي، خودشان را بر مردم جهان تحميل كرده اند! مثلاً سه نفر كانديدا ميشوند. بعد مردم به آن سه نفر رأي ميدهند. بعد ميگويند شما در سرنوشت خود شركت كرده ايد! ولي نمي گويند كه شما قدرت و رأي خودتان را به ديگران تفويض كرده ايد و خودتان دست خالي مانده ايد! اين رأي دادن هاي احمقانه را به حساب مشاركت مردم در تعيين سرنوشت خودشان قلمداد مي كنند! در حاليكه مردم حتي ماهيت هيچ يك از افرادي را هم كه به آنها رأي ميدهند نمي دانند! امروز همة دنيا به اين شيوه اداره ميشود حتي جمهوري اسلامي! مردم امروز لااقل بايد مرز بين شورا و مشورت و رأي دادن در انتخابات را بدانند. و عجيب اينكه اين شيوه حكومت از همان آغاز حكومت اسلامي يعني از همان شوراي سقيفة بني ساعده انجام پذيرفت و هيچكس نيامد مرز بين شورا و رأي دادن ها را تبيين كند. از همان آغاز و همان شورايي كه با چكمه هايش حق علي (ع) را لگد مال كرد تا همين امروز كه تمام حق و حقوق مردم پايمال ميشود اين مفهوم براي مردم روشن نشده است. و در طول تاريخ ديكتاتورها با تحريف آيات قرآني همچنان قدرت خود را بر مردم اعمال كرده اند و به بهره كشي از آنها پرداخته اند و دنيا و آخرت آنها را تباه كرده اند! اينست كه امروز شورا، نه مجلس، نه رياست جمهوري، نه مجمع تشخيص مصلحت هاي مسخره اي كه ما مصلحت هاي خودمان را با رأي هايمان به آنها سپرده ايم، هيچكدام به فكر ما نيستند. و هيچ كاري هم براي ما نخواهند كرد و اصلاً نمي توانند بكنند! مگر آنها چه كساني هستند؟! افرادي مثل خودمان كه اغلبشان حتي در حل مشكلات زندگي خودشان هم وامانده اند! امروز ما به عنوان يك فرد در هيچ نظر دهي حضور نداريم و يا به عبارتي ما با دادن رأي هايمان حتي اگر نظري هم داشته باشيم ديگر نظراتمان هم هيچ قيمت و ارزش ندارد. ما لاشه هاي مرده اي هستيم كه نبض حياتمان در دست ديگران است! ديگراني كه هيچ آنها را نمي شناسيم! و اغلب سرنوشتمان در دست شياطين است! و ما اغلب نمي دانيم چه كساني براي ما تصميم ميگيرند؟! چه تصميمي ميگيرند؟! چگونه تصميم ميگيرند؟! امروز جهاني سازي ها، تجارتهاي جهاني، جريانهاي فراماسونري و... كه دنبال ايجاد نظم نوين جهاني هستند سرنوشت ملتها را تعيين مي كنند! هزاران انسان را در زير گامهايشان لگدمال مي كنند تا به اهداف شيطاني خود برسند! بر ملتهاست با الهام از نظريات انقلابي و تكاملي اسلام و ارائه هاي اسلامي در برابر خودكامگيهاي تمام اربابان زر و زور و تزوير بايستند و از حقوق انساني خود دفاع كنند و آنها را با مقاومت خود به زانو در آورند. با فهم و انديشه والاي اسلامي در برابر دنياي مصرفي و شيطاني آنها بايستند. رأي هايشان را به نفع شياطين در صندوقها نريزند و خودشان مستقيماً در سرنوشت خودشان دخالت و نظارت داشته باشند و سرنوشت دنيا و آخرت خودشان را رقم بزنند امروز شوراها از مفهوم اوليه در كتاب مقدس قرآن يعني مشورت افراد براي حل مشكلاتشان تا سپردن رأي هايشان و قدرتهايشان و سرنوشتشان به دست خودكامگان و زراندوزان و فرصت طلبان و... با عناوين مختلف مثل سازندگي، اصلاحات، توسعه و تكامل، تمدن، و در نهايت ايجاد نظم نوين جهاني تحريف شده است! و ميليونها انسان قرباني آن شده اند! و همانگونه كه از آغاز تاريخ اسلام شوراي سقينة بني ساعده با چند تن قلدر و زور مدار و بي صلاحيت حق امام بر حق علي (ع) را از او گرفت و مردم را از حكومت عدل علي (ع) محروم كرد تا همين امروز هم كه مي بينيم شوراها همان مفاهيم را پياده مي كنند! و عملاً اينهمه بدبختيها، از اعتياد و فساد و فحشا، فقر و كفر و بي عدالتي و... همه و همه نتيجه حكومت مشتي افراد بي كفايت و بي لياقت و فرصت طلب و جاه طلب و سرمايه خوار و متجاوز به بيت المال است كه همه ناشي از همين تحريف آيات انقلابي قرآن است. مردم را در نا آگاهي نگه ميدارند. علم و ثروت و قدرت و... همه را در اختيار خود ميگيرند و با ترفندهاي متعدد به استثمار و استعمار و بهره كشي از توده هاي مظلوم مي پردازند حتي در جمهوري اسلامي! و به نام اسلام! قلدراني كه در طول تاريخ با تحريف اينگونه آيات خودشان را بر ملتهاي مظلوم و مستضعف و توده هاي محروم تحميل كرده اند و دسترنج آنها را به يغما برده اند! و اينك بر مردم است كه در مفاهيم عظيم و عميق قرآني تدبر كنند و در بازگشت به قرآن و شناخت آيات و شناخت حقيقت و روح قرآن و انسان آن را از واجبات دنياي امروز در رسيدن به سعادت در دنياي و آخرت خود بدانند. ما نه تنها خود بلكه به همة ملتهاي دنيا بايد ياد بدهيم كه پاسدار رأي هاي خودشان باشند و آراء و قدرت خود را به ديگران نسپارند. چرا كه همة مردم در عملكردهايشان در اين دنيا و دنياي ديگر در پيشگاه خداوند مسئول هستند و مورد مؤاخذه قرار خواهند گرفت. در پيشگاه خداوند فقط يك گزينه وجود دارد كه گراميترين شما نزد خداوند پرهيزگارترين شماست. امروز معيار پرهيزگارترين افراد چيست؟ و پرهيزگارترين افراد چه كساني هستند؟! حكومت صالحان در كجاي جغرافيايي انساني ما جاي دارد؟! فعلاً هيچ معياري وجود ندارد! هر كسي به فكر خودش است! وقتيكه هر انساني خودش شخصاً هم در اين دنيا و هم در دنياي ديگر مسئول پاسخگويي به اعمال خودش است پس چرا بايد مصلحت دنيا و آخرت خودش را به دست مجمع تشخيص مصلحت ها يا شورا يا نمايندگان و يا رياست جمهوريها بسپارد؟! چرا نبايد خودش مستقيماً در سرنوشت خودش دخالت و شركت داشته باشد. خودش مستقيماً در مورد مصلحت هاي خودش مشورت نكند و مستقيماً تصميم نگيرد. چرا بايد ديگران براي او سرنوشت تعيين كنند؟ مگر انسان زنده و عاقل به وكيل وصي هم احتياج دارد؟! ما امروز به عنوان پيروان يك دين برتر مسئول نجات بشريت از چنگال ظلم و بي عدالتي و استثمار و بهره كشي و فقر و ذلت و اعتياد و فساد و فحشاء هستيم، اگر امام راستين خود حضرت سيد الشهداء را الگوي خود قرار بدهيم. امروز بايد روش حكومتها عوض شود. شيوة اداره جوامع بايد عوض شود امروز بايد راهكارهاي جديد براي حضور مردم در صحنه هاي توليد، توزيع و مصرف ارائه شود. بايد راهكارهاي اجراي عدالت اجتماعي در جوامع ارائه گردد. امروز مردم بايد مستقيماً جامعة خودشان را اداره كنند و سرنوشت خودشان را به دست بگيرند. امروزي كه رأي هاي مردم با چند كاسة آبگوشت و چند بشقاب چلوخورشت و... جمع ميشود و سرنوشت مردم قرباني جوجه كبابها و چلوكبابها ميشود و دنيا و آخرت مردم به وسيلة برنج و روغن و رب گوجه فرنگي ها تعيين ميشود بايد راهكارهايي ارائه شود تا در آن مردم خودشان مستقيماً در صحنه باشند و نظارت داشته باشند. امروز كه اختلاسهاي ميلياردي و دزديهاي آنچناني انجام ميپذيرد به خاطر عدم حضور مردم در صحنه است اگر مردم در صحنه باشند هر كسي جسارت غارت و دزدي را پيدا نخواهد كرد. لطفاً راهكارهاي خودتان را براي اداره جامعة عدالت محور با حضور همة مردم در صحنه و نظارت همة مردم بر عملكردهاي جامعه ارائه دهيد. ما چگونه از قدرتهايمان استفاده كنيم؟ ما چگونه مي توانيم به يك جامعة عدالت محور برسيم؟ چگونه مستقيماً مي توانيم در سرنوشت خودمان دخالت داشته باشيم؟ نظرات شما عزیزان: موضوع مطلب : <-CategoryName-> نويسندگان |
|