بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وبلاگ رسمی اقدس اکبرنژاد
جمعه 18 فروردين 1391برچسب:اقدس اكبرنژاد,دانشگاه آزاد, :: 18:27 ::  نويسنده : اقدس اکبرنژاد

 

دانشگاه آزاد اسلامي

آقاي رفسنجاني از آغاز انقلاب، دانشگاه آزاد اسلامي را جزء ميراث لاينفك و جدا نشدني خود دانست كه در قبالة خود و فرزندانش تا ابد الدهر به ثبت رسيده است! و اين بدان معناست كه آقاي هاشمي از همان آغاز نبض انديشه و تحرك اجتماعي و نبض اسلام انديشي و نبض آزاد انديشي جامعه را خودش به دست گرفت!

همة يك جامعة انقلابي بايستي در قالبي كه آقاي رفسنجاني در عاليترين سطوح فكري جامعه يعني دانشگاه آزاد ارائه مي داد، مي انديشيد! و براي انديشيدن خودش نيز پول ميداد ! دريغا ما از چالة شاه افتاديم تو چاه آقاي رفسنجاني ! و دريغاا بودند دانشجويان فقير و بي بضاعت كه نمي توانستند براي تعالي انديشه هايشان و براي كسب دانش آزاد و ادامه تحصيلاتشان و رسيدن به كمالات انساني خودشان كه موهبتي الهي بود پول تهيه كنند و يا از سد آهنيني كه به نام كنكور در مقابل جوانان و مردم انقلابي كشيده شده بود عبور كنند و خودكشي ميكردند!

آري دانشگاه آزاد اسلامي يعني آزاد انديشي اسلامي در زير چكمه هاي آقاي رفسنجاني لگدمال شد و هيچكس صدايش در نيامد!

زمانيكه بچه هاي ما در جبهه ها در زير باران گلوله و رگبارها از انقلاب و اسلام دفاع ميكردند، فرزندان آقاي رفسنجاني در كشورهاي اروپايي به تحصيلات خود ادامه ميدادند و عشق و حال ميكردند! تا پس از بازگشت به ايران با تصاحب پستهاي كليدي براي مردم انقلابي سرنوشت تعيين كنند! و صدها آقازاده و نور چشمي مثل فرزندان ايشان در مقابل ديدگان مبهوت شهيدان زنده و خانوادة شهدا به بركت خون شهيدانمان بار سفر و تحصيل به كشورهاي خارجي را بستند ! بر ملت بزرگوار و انقلابي ايران و بخصوص خانواده هاي شهداست كه جواب دندان شكني به اين بي احترامي ها و حق كشيها و بي عدالتيها بدهند و آن روز دير نيست!

مگر مدرك ديپلم ، ليسانس و فوق ليسانس تأييديه اي براي ادامة تحصيل نيست؟! پس كنكور در واقع سدي براي عبور غير نور چشمي هاست ! چه كسي به آقاي رفسنجاني و تمام كساني كه آموزش و پرورش و آموزش عالي را در قبضة خود گرفته اند اجازه داده است كه جلوي تحصيل و ادامة تحصيل اقشار مختلف مردم را بگيرند و تحصيلات و بخصوص تحصيلات عاليه را به نفع خودشان و خانوادة خودشان و نور چشمي هايشان مصادره كنند؟!

مغزهاي متعفني كه يك روز به نام نخبه خود را به مردم تحميل كردند حالا حنايشان رنگ باخته و مردم به فريب و نيرنگ آنان پي برده و در احقاق حقوق خود خواهند كوشيد . امروز همه مردم انتظار دارند و جداً از مسئولين مي خواهند كه 1- تحصيل در دانشگاهها و در تمام مقاطع و براي تمام سنين آزاد و بدون دريافت پول باشد و نيز مثل فرزندان همة آقايان و همة آقازاده ها بتوانند در خارج از كشور نيز تحصيل كنند . 2- شرايطي فراهم شود كه تمام فارغ التحصيلان مثل تمام آقازاده ها كه از پول و امكانات كافي برخوردار بوده و دغدغة اشتغال هم ندارند بلكه پستهايشان از پيش تعيين شده است ، دغدغه اشتغال نداشته باشند.3 - حقوقها و درآمدهاي آنچناني تمام اقشار فرصت طلب كه در طول 33 سال پس از انقلاب صاحب ثروتها و امكانات توصيف ناپذيري شده اند براي مردم مشخص شود و مردم حق و حقوق خودشان را آزادانه بتوانند مطالبه كنند.

آقاي رفسنجاني مي دانست براي رسيدن به پست و مقام يا جاه و جلال و يا مال و منال دنيا بايد از سد دانشگاه گذشت مثل زمان شاه و طاغوت ، او، هم سدي به نام كنكور گذاشت و هم پول ميگرفت ! اصلاً با اجازه چه كسي؟ آري او به پشتوانة رأي هاي يك ملت بزرگوار خودكامانه براي مردم سرنوشت تعيين ميكرد و مي كند. او مثل شاه آزاد انديشي را نابود كرد بدون توجه به انقلابي كه در آن هزاران شهيد براي بر پايي ارزشهاي اسلام جان عزيزشان را از دست دادند تا براي كسب دانش آزاد باشند و تا هر جايي كه دوست دارند ادامه تحصيل بدهند و تا مقام جانشيني خداوند اعتلا پيدا كنند و اطلب العلم و لوبالصّين را در خانة خودشان تجربه كنند.

اما در قاموس دانشگاه آزاد اگر بخواهي بينديشي بايد در چارچوب دانشگاه آزاد و در چارچوب ارزشهايي كه از آنجا صادر ميشود بينديشي! و همچنين در ساير دانشگاهها كه سنگ بناي همة بي عدالتيها و شكافهاي طبقاتي در زمان آقاي رفسنجاني گذاشته شد.

ظلم در اين روزگار و در اين شرايط از اين بالاتر ؟! كه حتي براي چگونه انديشيدنت هم بايد اجازه بگيري ! گيريم كه آقاي رفسنجاني در قبل از انقلاب براي خودش ثروتهايي داشت كه به ما چه مربوط ! آيا ثروتهاي پس از انقلاب ، آيا مصادرة دانشگاه آزاد و آزاد انديشي ميليونها جوان و مردم و انقلاب در قبالة آقاي هاشمي ثبت شده بود ؟! ظلمي كه از جانب آقاي هاشمي بر آزاد انديشي و اسلامي و انقلابي و انساني انديشيدن و حذف كنكور و آزاد بودن همة مردم براي ادامة تحصيل از فرصتهايي كه انقلاب براي مردم فراهم آورده بود، بر ملت ما رفت ، در طول تاريخ حيات انقلاب بر كسي وارد نشد! و حتي در دولت آقاي و آقاي احمدي نژاد.

آزاد انديشي و اسلامي انديشيدن به بند كشيده شد، در حاليكه بسياري از كشورهاي دنيا كه حتي انقلابات اجتماعي و اعتراضان اجتماعي هم در آنها به بوقوع نپيوسته بود بدون كنكور و مجاني به كسب علم و دانش مي پرداختند و مي پردازند!

در جمهوري اسلامي با ايجاد سدي به نام كنكور و مصادرة دانشگاه آزاد و دانشگاههاي ديگر، آزاد انديشي به زنجير كشيده شد . آقاي رفسنجاني از فرصتهايي كه از رأي هاي مردم به دست آورد هم در پست رياست جمهوري و هم در پست رياست مجلس يا نتوانست و يا نخواست كه مردم در شور و شعور انقلابشان به اهداف بلند انقلابشان برسند! بسياري از جوانان و مردم ما هرگز نتوانستند به دانشگاه راه پيدا كنند ، خيلي ها از فقر و بدبختي و نداشتن پول و امكانات دست به خودكشي زدند. روستائيان فقير به شهرها سرازير شدند و در حاشيه شهرها به زندگي آسيب پذيري دچار شدند ، يا از فقر و بيكاري، مردان خانه از روستاها براي كارگري يا كارهايي از اين دست مهاجرت كردند و بعدها مشكلات زيادي را بوجود آوردند و در نتيجه فضا آماده شد براي حضور سرمايه داراني كه در دوران رياست آقاي هاشمي متولد شدند و جامعة توحيدي ما تكه تكه شد و نظام طبقاتي شكل گرفت ! و با اعتقاد ايشان به عدم گردش نخبگان سطح فكري جامعه و تحولات جامعه از آغاز انقلاب فقط محدود به چند مسئول مطرح  و فكرها و انديشه هاي رسوبي و پير و فرتوت و از كار افتاده آنها شد ! و جالب اينكه در فتنة 88 سياستهاي آقاي هاشمي ، خاتمي ، كروبي و موسوي جوري رقم خورد كه همان دانشجوياني كه اينهمه ظلم بر آنها رفته بود به دنبال دفاع از اشرافيت پرستي و عدالت كشي ايشان برخاستند!

تا همين امروز هم كه دانشجويان و مردمي كه دوست داشتند در دانشگاهها ادامة تحصيل دهند و به كمالات انساني خودشان برسند هنوز در چنگال انديشه هاي آقاي هاشمي ها به اسارت گرفته شده اند!

مرگ هزاران تفكر و انديشه ، مرگ مغزي هزاران جوان عاشق تحصيل و ادامة تحصيل در ميان چنگالهاي ظلم باور كردني نيست!

هزاران انديشه و باروري تحول به اسارت كشيده شد همچون ساير حركتهاي ضد مردمي كه از زمان حكومت ايشان چه در قوه اجرايي و چه در قوه مقننه انجام پذيرفت و كرامت انقلاب زير سؤال رفت . جامعة اسلامي پاك شهيد داده ، طبقاتي شد و شكافهاي طبقات عميقتر شد و فقر و فساد و فحشا و اعتياد و بيكاري روز به روز گسترش يافت و آقايان در كاخهاي بر جاي مانده از زمان شاه و يا ساير كاخهاي اختصاصي خودشان لم دادند و براي مردم بدبخت رنج كشيده و شهيد داده دستور صادر كردند و قانون وضع كردند و سرنوشت تعيين نمودند خدايي كردند و مزدورانشان در شهرهاي ديگر سنگ حمايت از آنها را بر سينه كوفتند و به صورت اژدهاياني به نفس گيري از مردم پرداختند و انقلاب را از نفس انداختند!

و همة اين خيانتها و زشتيها و پليديها در مقابل چشمان بيدار و جانهاي زندة شهيدان انجام  پذيرفت و انجام مي پذيرد!

ارائه اين روند در دولت اصلاحات نيز بر عمق فجايع افزود و اكنون 33 سال پس از انقلاب هنوز هم براي آزاد انديشي بايد از سد كنكور گذشت زيرا دانشگاه به عنوان بالاترين سطح فكري جامعه هنوز بايد در اسارت دولتها و تصويب مجلس و گذشتن از سد مجمع تشخيص مصلحتها و . . . باشد !

 

مساجد

به حكومت اسلامي باز ميگرديم . حكومتي كه در آن مساجد پايگاههاي بزرگ تصميم گيري بود ابتدا همة مشكلات مردم در مساجد حل ميشد . مساجد كانونهاي اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي دنياي آغاز اسلام بود . خطبه هاي عقد در مساجد خوانده ميشد . همه فعاليتها در مساجد انجام مي پذيرفت . ولي بعدها آنهاييكه خدايي فكر نمي كردند ، آنهايي كه شيطاني مي انديشيدند مساجد را رها كردند . زيرا در مساجد و در خانة خدا كاري غير خدايي نميشد انجام داد . در مساجد كاري خلاف خواست خدا نميشد كه انجام شود . در مساجد كارهاي زشت و ناپسند نمي شد كه انجام پذيرد . تدريجاً تقسيمهاي كار اجتماعي انجام شد كه مي توانست مهمترين مركز تصميم گيريهايش مساجد باشد و شعبه هاي اجرايي آن در كل مساجد كشور پخش شود . اما شياطين كه دنبال اميال و خودكامگي هاي خودشان بودند مركزيت كارها را از مساجد و خانة خدا به بيرون از آن كشيدند تا در فضايي دور از معنويت مسجد و دور از فضاي انتقادي مساجد به عملكردها و خلاصه خارج از مساجد هرگونه كه ميلشان فرمان ميداد كارها را مطابق خواسته هاي خودشان عملي كنند . تدريجاً كه مساجد از منشأ تصميم گيريها خارج شد فرصت طلبها و قدرت طلبها دنبال خودكامگيهاي خود در فضاي خالي از ارزشهاي مساجد افتادند. كاخها منشأ و محل تصميم گيري ها شد . كاخها در برابر مساجد قد علم كردند . مثل كاخ سبز معاويه ! حالا در اين كاخها تصميماتي گرفته ميشد كه ديگر در مساجد نميشد از آن تصميمات گرفت .

كاخ نشيني منشأ و آغاز تجاوز به حقوق مردم بود . آغاز غارت بيت المال ، صحنة گرداني و اجراي اهداف شيطاني به اصطلاح دور از چشم خداوند! بعد مسجد قتلگاه عدالت شد قتلگاه علي ! مظلوميت در آنجا به شهادت رسيد ! حقيت ذبح شد . عدالت را سر بريدند! كاخها مأواي گرگها و خون آشامان شد!

اگر مساجد مركز تبادل نظرها و فقه و انتقادها و مركز همه نوع فعاليتهاي اعتقادي اقتصادي ، فرهنگي ، سياسي ، اجتماعي ، اخلاقي و . . . بود ، همة اين فعاليتها در آنجا سر بريده شد و جسد همة آنها به كاخها منتقل شد . كاخ سبز معاويه و همة كاخهاي روزگاران پس از اسلام!

مردم در مساجد تصميم مي گرفتند . دور هم بودند . با هم بودند . در رفت و آمد بودند . در تبادل نظر بودند . همه امور زير نظرشان بود . اجرا ميكردند . نظارت ميكردند . انتقاد ميكردند . تشويق ميكردند . خوب در يك چنين وضعي هر كسي يك خلاف كوچكي هم كه انجام ميداد از زير نظر تيزبين مردم عبور نميكرد . همه چيز تحت نظر بود . پس دزدي ، خلاف ، ارتشا ، اختلاس بي اخلاقي ، تجاوز به حقوق مردم ، تجاوز به بيت المال و هيچ يك از هزاران خلاف كوچك و بزرگ نمي توانست عملي شود . در نمازهاي جمعه تمام مشكلات مردم از فقر و بدبختي و نوع حكومت و كمبودها و نيازها و سياستهاي كلي و جزيي ، سياستهاي داخلي و خارجي همه مورد بحث قرار ميگرفت . به هر حال مردم همچنان در صحنه بودند . مردم به هر مسجدي كه دوست داشتند يا نزديك منزلشان بود مي رفتند . هيچكس حق دخالت در انتخاب مردم را نداشت . مردم آزاد آزاد بودند . مردم مشكلي نداشتند امّا آنهاييكه فكر تجاوز به حقوق ديگران و كسب مال و منال بيشترو فكر دست اندازي به حقوق مردم را داشتند از اين وضع راضي نبودند . آنهاييكه به فكر كاخ نشيني و به دست آوردن زندگي اشرافي و به فكر عياشيها و خوش گذرانيها و برخورد داري از لذائذ دنيوي بودند و خوي حيوانيشان هرگز به حق و حقوق خودشان قانع نبود معلوم بود كه از وضعيت مساجد نمي توانستند راضي باشند . آنها خودشان را به كاخها كشاندند.

تجاوزگران و زورگويان و زياده طلبان از همان آغاز زندگي انسانها به فكر بهره كشي از انسانها بودند . به هرشيوه و به هر بهانه . آنهاييكه ذاتشان و خويشان تجاوزگري و استثمارگري بود، حتي در آغاز انقلاب اسلامي پيامبر بزرگوار اسلام(ص) نيز، آنهاييكه فهميدند در مسجد نمي توانند اهداف شوم و غير انساني خود را پياده كنند و مساجد را مانع رسيدن به ترفندهاي خود مي دانستند و از طرفي مساجد را مركز تمام فعاليتها و كانونهاي بزرگ تصميم سازي و تصميم گيري عليه ظلم و بيداري و مركز برخوردهاي انديشه و مركز تبادل نظر و انتقادها و مركز حتي عمليات هاي بزرگ و مقاومت ورود رودر رويي هاي مردم و قلدران و زياد خواهان و فرصت طلبان مي دانستند و مركز اعتراضات بزرگ و انقلابي مي دانستند تدريجاً قلب و بدنة نظام يعني مركز فرماندهي و اجرايي و بعدها حتي نظارت را هم از آن جدا كردند . مساجد را بي خاصيت به گوشه اي پرتاب كردند به دنبال ساختن كاخها و مجتمع هاي بزرگ مسكوني و كاخ جوانان و فرهنگسراهاي آنچناني كه همگي نمادي از زندگي مصرفي و تجمل گرايي غرب است و كاخ نشيني و ياد آور زندگي شاهان و مركز تصميم گيريهاي آنها و خلاصه تدريجاً زندگي مستقل و ساكت و آرام شاهانه حتي از ادارات  جدا شد و خلاصه دست مردم از مسئولين كشور كوتاه شد تا هيچكس نفهمد كه در يك نظام حكومتي كه متعلق به آنهاست چه كساني و چه تصميماتي ميگيرند ! تدوين قوانين ، اجراي قوانين و نظارت بر آنها كلاً از دست مردم خارج شد و هر شيطاني از گوشه اي برخاست و براي مردم تصميم گرفت و سرنوشت تعيين كرد و اينگونه جوامع اسلامي يكي پس از ديگري سقوط كرد.

آري وقتيكه مساجد خلوت شد آنها توانستند براي خود بارگاههاي باشكوه و كاخهاي سبز بسازند . زيرا در مساجد و خانه خدا نميشد كه فرزندان پيامبر خدا را سربريد !

آنها كاخها را ساختند تا مردم دسترسي كمتري به مسئولين داشته باشند . كمتر بتوانند با مسئولين ديدار كنند نقد كنند . اعتراض كنند و يا اصلاً نتوانند به آن كاخها راه پيدا كنند . ديگر حتي براي يك ديدار ساده بايستي از سد نگهبانان مسلح عبور ميكردند! ديگر كسي نمي توانست حرفي بزند . ديگر كاخهاي سبز برافراشته شده بود . ديگر حتي فرزندان پيغمبر هم نمي توانستند از مردم دفاع كنند و از خودشان دفاع كنند و از ايشان دفاع كنند . اين بود كه مساجد شد مسلخ عدالت ، عدالت را به زنجير كشيدند ، عدالت را سر بريدند عدالت را ذبح كردند و هيچكس حرفي نزد ! و اينگونه اسلام به مسلخ رفت!

آري اينگونه تدريجاً مردم از صحنه خارج شدند . اما اين خارج شدن مردم از صحنه يك خارج شدن ظاهري نبود . تودة مردم بايد عملاً از صحنه خارج ميشدند . اين ترفند نيز بايد عملي ميشد.

ابتدا با زور اين كار را ميكردند . حتي برداشتن چادر از سر زنان زمان رضاخان نيز در واقع دوركردن زنان از مسجد بود و بعد هم به دنبال آن دور كردن مردان از مساجد ! زيرا زنان بدون چادر كه نمي توانستند به مسجد بروند . پس در واقع كشف حجاب هم نوع عملاً دور كردن مردم از مساجد بود . بعد هم كه كليه برنامه ها را در مساجد تعطيل ميكردند برنامه هاي تربيتي ، عقيدتي ، اخلاقي، رزمي و نظامي و . . . و در نهايت مردم ديگر خود به خود مساجد نمي رفتند . با تخته شدن درِ مساجد مردم فقير و بدبخت و نا آگاه و فقير هم از نظر مادي و هم از نظر معنوي يعني شناخت صحيح به حالت ضعيف نگاه داشته شده بودند . پس در ابتدا حكومتهاي ديكتاتوري و سلطنتي و خودكامه حاكميت داشت.

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







موضوع مطلب : <-CategoryName->
درباره وبلاگ
اقدس اکبرنژاد

با سلام به وبلاگ من خوش آمدید
نويسندگان
rss feed

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 28
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 31
بازدید ماه : 141
بازدید کل : 261315
تعداد مطالب : 173
تعداد نظرات : 121
تعداد آنلاین : 1