بسم الله الرحمن الرحیم
وبلاگ رسمی اقدس اکبرنژاد

بسم الله الرحمن الرحيم

نامه اي براي آقاي احمدي نژاد

 

 

 

وامدار هيچ جريان يا حزبي نيستم

شكوه حماسه ملت ايران در 27 خرداد و رقابت هاي جذاب انتخاباتي همچنان

در كانون توجه و صدرگزارش هاي رسانه هاي خارجي قرار دارد.

روزنامه آمريكايي وال استريت جورنال در اين باره نوشت : شگفت انگيزترين

جنبه انتخابات رياست جمهوري ايران آن است كه اين كشور توانست بسياري

را در غرب متقاعد كند كه شركت مردم در انتخابات يك نمايش واقعي از

دموكراسي است.

 

بسم الله الرحمن الرحيم

 

با رئيس جمهور محترم جناب آقاي دكتر احمدي نژاد

با سلام و آروزي توفيق شما در راه اجراي اهداف مقدس انقلاب اسلامي ايران

براي شما مي نويسم

براي شمايي كه وقتي مي خواستيد مسئوليت بزرگ رياست جمهوري انقلاب اسلامي را برعهده بگيريد پرچم مقدس اسلام را برافراشتيد و سوگند ياد كرديد كه در راه آرمان هاي اسلام و انقلاب  و امام (ره)گام برخواهيد داشت.

و ما نمي دانستيم كه شما با چه راهكارهايي اين مسئوليت بزرگ را عملي خواهيد كرد و نمي دانستيم بازوان تواناي شما در قوة مجريه چه كساني هستند.

ما به دنبال يك راه نجات بوديم. راهي كه از دوران ستم شاهي با يك انقلاب بزرگ آغاز شد و از دوران سازندگي و اصلاحات عبور كرد و در دوران رياست جمهوري شما ادامه دارد.

ما به دنبال يك راه نجات بوديم. نجات از چنگال طاغوتها. نجات از چنگال ظلم و بي عدالتيها. نجات از منجلاب دنياي استعمارزده غرب در قلب كشور اسلاميمان.

و ما امروز 33 سال پس از ظلم عظيمي كه در دوران سازندگي و اصلاحات بر ما رفت، در انتخابات نهم و دهم شما را به عنوان منجي بزرگ و طلايه دار انقلابي ترين حركتهايمان در عرصه اجرائيات و در راه تحقق آرمانهاي بلند انقلابمان انتخاب كرديم.

و دريغا! كه شما، آقاي رئيس جمهور محترم! مي خواهيد هم «ما» و هم « عدالت» آرماني ما را توسط مرداني غير از جنس خودتان و توسط همان باندها و جناحهاي فرصت طلب حاكم و سرمايه خوران فراري آغاز انقلاب و سرمايه داران و رانت خواران و ويژه خواران داخلي و خارجي و مزدوران و جيره خواران غرب نجات بدهيد! دريغا!

آقاي احمدي نژاد چه شد تصحيح نگاههاي غلط در عرصه هاي مديريتي كشور؟!

مگر شما نگفتيد: « نگاه ليبراليسم فردگراي لذت جوي افراطي كه بر عرصة مديريت كشور حاكم است متعلق به فرهنگ خودي، ايراني و اسلامي نيست. مبناي اين نگاه در برنامه ريزي اقتصادي متكي بر فردگرايي است. در حالي كه ملت ما نه تنها فرد گرا نيست بلكه كاملاً اجتماعي است». 

آقاي رئيس جمهور شما به وسيلة چه كساني مي خواستيد و مي خواهيد نگاههاي غلط عرصة مديريت كشور را تصحيح كنيد؟ مردان عرصة اصلاحات مديريتي شما چه كساني هستند؟! آقاي مشايي؟! و يا همان باندها و جناحها و احزاب حاكم فتنه؟! كه البته اغلب آنها نقاب عوض كرده اند!

خوب معلوم است كه هيچ تحولي انجام نخواهد پذيرفت وقتي كه بازوي توانمند شما همان باندها و گروههاي حامي سران فتنه است و يا آقاياني كه هر ساعت و هر روز با مطرح كردن سوژه هاي خوشمزه! مردم را سرگرم مي كنند تا جناحها و باندهاي مافيايي در غارت و چپاول خود در يك حاشية امن به دوام و بقاء خود ادامه دهند! و يا خودشان اصلاً كارگردانان صحنه هاي فتنه هاي جديد هستند!

بله آقاي رئيس جمهور شما همة اين حرفها را گفتيد و من در تكميل سخنان شما مي گويم كه در شهرستان هشترود در طول دوران رياست جمهوري شما هيچ تحول مديريتي انجام نپذيرفته است و حتي آقاي رئيس جمهور خدمت شما عرض شود كه از آغاز انقلاب تاكنون يك باند مافيايي مدت 33 سال است كه نبض مديريتي منطقه را در دست دارد! شما از كدام تحول مديريتي صحبت مي كنيد آقاي رئيس جمهور؟!

آقاي احمدي نژاد بنظر مي رسد در مقابل اين باندهاي مافيايي كه چنگال خود را بركل نظام فرو برده و گلوگاه نظام را دارد مي فشارد ديگر از دست شما هم بعيد است كاري  برآيد!

و اما در هشترود در طول 33 سال بعد از انقلاب يك باند و جناح همواره قدرت را در دست دارد او ابتدا خود را از طرفداران سر سخت جریان سازندگي نشان می داد و از همان آغاز، آقای «ت»  با عنوان مدیر کل آموزش و پرورش آذربایجان شرقی مانور خود را شروع كرد. سپس مدير كل آموزش و پرورش فعلي از باند خانوادگی آقای نماینده پس از مدتی قلع و قمع در هشترود خود را به اداره آموزش و پرورش استان رساند. و سرانجام کل آموزش و پرورش منطقه در سیطرة باندهای خانوادگی ايشان قرار گرفت! همة این جریانها تدریجاً از مجلس و حزب حاکم حمايت می شد و در نهایت به کل ادارات، ارگانها، سازمانها، نهادها و. . . شاخ و برگ افزود!

از همان زمان بود که تدریجاً جامعة انقلابی و اسلامی و توحیدی تدریجاً فرو پاشيد و نظام طبقاتی و سرمایه داری و لیبرالیسم غربی حاکم شد و به تبعیت از همین تحولات آموزش و پرورش نیز طبقاتی شد و هر کسی که وصل به قدرتها بود و جایگاه طبقاتی محکمتری پیدا کرده بود و به اصطلاح خودمان پارتی دار بود، می توانست مدارس غیر انتفاعی بزند که این اتفاق هم برای افراد این باند افتاد و بسیاری از افراد وابسته به قدرت نیز از همین امتیاز استفاده كردند.

اما قضیه به همین جا خاتمه پیدا نكرد. این دولت عمرش به سر رسيد و بایستی دولت دیگری روی کار مي آمد. ناگهان یک جنگ زرگری راست و چپ در گرفت! و در میان شگفتی تمام جناح اصلاح طلب پیروز این معرکه شد! و باز ناگهان تمام این دم و تشکیلات حزب کارگزاران و سازندگی یک شبه تبدیل به اصلاح طلبان شد! آنهم مدافع دو آتشه اصلاحات برای حفظ قدرت و موقعیت برتر اجتماعی و آمادگی مجدد برای بگیر و ببندها و عزل و نصب ها! و خلاصه دوباره این باند قدرت و حاکمیت را در منطقه در دست گرفت! و بهرحال سرانجام دوره اصلاحات هم با حاکمیت و قدرت کامل و نظارت کامل بر عملكرد تمام نیروها، موافقان و مخالفان، عزل و نصب های جناحی، بگیر و ببندهای باندی همه در زیر سیطره این جریان پایان پذيرفت، در حالی که مردم مظلوم هنوز نمی دانستند که دولت اصلاحات در واقع همان ادامة دولت کارگزاران است! و مردم فکر می کردند که دولت اصلاحات برای آنها تحولات جدیدی خواهد آفرید! در هر صورت از امّا و اگرهای این دوران هم می گذریم. تا اینکه دولت نهم با مکافات عظیم روی کار آمد. شعارهای انقلابی- اسلامی  شما آقای احمدی نژاد در راستای تحقق عدالت اجتماعی و آرمانهای اسلامی - انقلابی مورد توجه مردم قرار گرفت.

و مردم که خسته از بی عدالتی ها و ظلم بینهایت دولتهای سازندگی و اصلاحات بودند احساس كردند كه دارند فضای تازه اي را تنفس مي كنند، و مردی از جنس خودشان را يافته اند و حرفهايي از جنس حرفهای خودشان! را با او خواهند داشت آنها خسته از بی عدالتیها و ظلم ها، خسته از القاء باورهای دروغین، خسته از آسیب های جبران ناپذیر اجتماعی، از شکافهای طبقاتی عظیم، از فقر و بیکاری، از اعتیاد، از فساد و فحشا، دنبال دولتی آرمان گرا و اسلامی و انقلابی، عدالت محور، صادق و پارسا و متقی بودند. مثل آغاز انقلاب! همه با هم به اسلام رأی دادند. همه با ایمان و اخلاص و یکصدا رأی دادند! همه به آرمانهایشان، به شهیدانشان، به امام شهیدانشان! به اسلام عزیزشان رأی دادند.

آری، بالاخره دولت نهم روی کار آمد و عجیب اینکه در دولت نهم هم همان باند و جناح، دوباره با نام اسلام و اصول گرا، با ترفندهای جدید برای حفظ قدرت خود را در بدنة قدرت نفوذ داد. و خلاصه اينكه افراد باند هم در مجلس و هم در ميان دولتمردان قديم ناگهان به قدرت جديد تبديل شد و باز هم ناگهان آقای «ر» از باند خانوادگي مطرح، مدیر کل آموزش و پرورش آذربایجان شرقی شد. یعنی کل نیروهای آموزش و پرورش را تحت سیطرة خويش گرفت!

سرانجام در استان آذربایجان شرقی موقعیت و وضع موجود کاملا به نفع شبکه قدرت خانوادگی موجود تثبیت شد.

حالا اين سؤال مطرح است همة بچه های مخلصي که تا نیمه های شب بدون دریافت مزدی خطر را پذیرفته و خود را تا بالای تیرهای چراغ برق می رساندند و تصاویر آقای احمدی نژاد را نصب می کردند و برای ایشان تبلیغات می کردند اكنون در کجای جغرافیای دولت نهم و دهم جای دارند؟! و این حادثه اتفاق نمی افتد مگر اینکه باند و جناح حاکم برای حفظ موقعیت خود زیركا نه در رأس هرم قدرت برای تثبیت وضع موجود نفوذ کند و می بینیم این كار به راحتی انجام پذيرفت و ناگهان در دولت اصولگرای آقای احمدی نژاد يك نفر از باندکارگزارانی و اصلاح طلب معاون آقای فرشیدی وزیر آموزش و پرورش شد! آقای فرشیدی کیست؟ آقای فرشیدی رئیس منطقه دو اداره آموزش و پرورش استان آذربایجان شرقی در دوره آقای « ت » بود! و ما می بینیم که به راحتي نیروهای کارگزارانی و اصلاح طلب سر از دولت انقلابی و مردمی و اصولگرای آقای احمدی نژاد در آوردند! و جالب اينكه آقاي «آ» از باند خانوادگي آنها، معاون آموزشي آقاي فرشيدي شد! و این یعنی دولت آقای احمدی نژاد ادامه دولت کارگزاران و اصلاحات! و این یعنی فقط جابجایی آقایان قدرتمند در رأس هرم قدرت از پستی به پست دیگر! و مي بينيم كه مردم فقط بازیچة دست این آقایان هستند!

در دولت دهم هم آقای « آ » در پست معاونت سیاسی! جناب آقاي استاندار تعيين شد! تا مثل سابق و در ادامة وضع موجود وزنه های سیاسی را در منطقه سبک و سنگین کند!

و این بدان معناست که از آغاز انقلاب همة گروههای سیاسی و حتی انجمن حجتیه و فراماسونرهای شیطان پرست به طور زیرکانه ای مناصب کلیدی را تصاحب کردند و جايي براي حضور نيروهاي مخلص آغاز انقلاب و اصولگرايان واقعي نبوده است. آنها از همان آغاز حتي حق تبلیغات را هم به خود اختصاص دادند. و امروز ما به وضوح می بینیم كه بخصوص در شهرهاي بزرگ تمام مساجد، حسینیه ها و. . . تبلیغات اختصاص به افراد خاصی دارد و این طور نیست که شما حتي در يك انتخاباتي به صورت یک کاندیدای آزاد در هر مسجد یا حسینیه ای که خواستي تبلیغات کنی!

بنابراین می بینیم هر جناحی که بر روی کار می آید آقایان فوراً خودشان را به آن قدرت وصل می کنند برای حفظ وضع موجود و تثبيت موقعیتشان!

و امروز این وضع فلاکت بار که در هشترود حکمفرماست نتیجة همین قدرت طلبی ها و باند بازیهاست در صحنة اجتماعي و باید گفت امروز تمام ارگانها و ادارات، نهادها و سازمانها و بخصوص شبکه آموزش و پرورش و آموزش عالی و پستهای کلیدی در دست باند مافیایی ایشان در هشترود ادامه حیات می دهد و سلسلة خانوادة قدرتهای موروثی پس از شکل گیری نظام طبقاتی پس از انقلاب در حال چنگ اندازی به کل قوانین اسلامی و انقلاب اسلامی است!

آنچه كه امروز مهم است اينست كه این سلسله هاي مافیایی چه در هشترود و چه هر كجاي جمهوري اسلامي و چه در مجلس و چه در بين دولتمردان اجازه پیشرفت به دولت اصولگرای آقای احمدی نژاد را نخواهند داد! و البته هم كه نداده اند! و با نفوذ در آن اصولگرايي را نیز به انحراف كشيده اند! و البته تا جاییکه جایگاه یاران آقای احمدی نژاد در جغرافیایی جمهوری اسلامی کاملاً مشخص نشده این مشکل همچنان به قوت خود باقی خواهد ماند. زیرا تلاش و سازندگی در دولت اصولگرا یعنی بیان نقطه ضعف های دولتهای گذشته که البته اين باندها اجازه این تلاش را هم نخواهند داد و دولتهای گذشته هرگز نمی خواهند که زیر سؤال بروند. تعجب نکنیم اشتغال ورزی برای عده ای خاص! یعنی خواص! دانشگاه برای خواص! نمایندگی برای خواص! پست و مقام برای خواص! و. . . و آنهم برای همانهاییکه یک روز به برکت خون شهیدان و به نام اسلام به مقامي رسيدند ولي بعدها سر از جريانها و احزاب و گروهها و باندها در آورده اند و بعد همة ارزشها در پیچ و خم قدرتهای مافیایی آنها گم و گور شد! امروز همانهايي بر سر کارند که با بیت المال و آراء مردم به پست و مقام رسیده اند و همانها هستند که بر سر همین مردمی مي كوبند که به آنها رأی داده اند! و عجیب تراینکه حالا می خواهند گرسنگان را با دزدان و اختلاسگران و فتنه گران آشتی بدهند! می خواهند ظالم و مظلوم را آشتی بدهند! چگونه؟! می خواهند کفر و ایمان را آشتی بدهند؟! چگونه؟! در حالی که این آشتی در صورتی امکان پذیر است که دزدان بیت المال آنچه را که غارت کرده اند به مردم برگردانند. از گذشته خود در برابر مردم عملاً توبه كنند از پستهايي كه لياقت خدمت رساني به مردم را نداشته اند صادقانه بيرون بروند! نه اينكه بيت المال را بردارند و از كشور فرار كنند و بعد فربه تر و شكم گنده تر بازگردند و بخواهند مردم فقير را نجات بدهند! يعني گلوي مردم را بيشتر و بيشتر در زير سيطرة خود بفشارند!

چقدر تأسف بار است براي مردم مظلوم این انقلاب كه در واقع 33 سال آمریکا و اروپا را به نام مسئولین متعهد اسلامی و انقلابی در آستین پروراندند و خود نمی دانستند!

مردم مؤمن و متدیني که یک روز صادقانه رأی های خود را به سران فتنه دادند! و آنهایی را که خیلی خیلی کوچک بودند! بزرگ کردند! مردم مؤمن و با کرامتی که شانه ها و سينه های خود را نردبان ترقی مشتی فتنه گر و بی صداقت و خائن قرار دادند وآنها را بالا بردند و حالا همانها شده اند نخبه!! و فرزندان آنان به نام نخبه دارند دوره آقایی می بینند!! چه در داخل و چه در خارج و ما بردگانی که یک روز در سیاهچالهای رژیم در زیر شکنجه ها خاموش شدیم و یا در جبهه ها در زیر خمپاره ها و گلوله ها تکه تکه! دوباره بردگان هسته ای فرزندان مشتي بی کفایت و خائن و بی هویت و نالایق برای فردا و فرداهای بعد خواهيم بود!! و اینها همه به نام قانون ثبت می شود و به نام قانون اجرا می شود، گر چه قوانین انقلابی- اسلامي حتی فقط یک بندش هم اجرا نشد و ما امروز در کانون خروجی هاي 33 سال دستاوردهای انقلاب هستیم!!

دريغا که ما باز دوباره و دوباره رنجنامه هایمان را با دستهای خودمان پاره پاره می کنیم و کرامت انسانی مان را پرپر! و در برابر طاغوتهایی که خودمان آنها را بوجود آورده ایم سر تعظیم فرود می آوریم و به درگاه آنان به سجده می افتیم! چاره ای نداریم! که ما يا باید لاي جرزهای دیوارهای تسلیم همانند سنگی جای بگيریم و بی صدا و در  سکون مدفون شویم و یا در برابر خدایگان!! نمایندگان!! و خدايگان مجامع تشخیص مصلحت ها!! همچون خدایگان شاهنشاه آریامهر!! به خاک سجده بیفتیم و سگ درگاه شویم!! تا لقمة نانی به دست آوریم و زنده بمانیم!!

شاید اشتغالي ایجاد شود، فرقونی به دست بگیریم! یا باری بر کولمان حمل کنیم! یا زباله های مرفهین بی درد را جمع کنیم! و یا پاکتی سیگار و یا باطری هایی در کنار خیابان بگذاریم و بفروشیم! و یا تمام وقت ارزشمندمان را بگذاریم و در میادين توپ و بازی فقط و فقط شاهد و ناظر توپ زدن عده ای باشیم که هم ورزش می کنند و هم پول درو می کنند! و بعد چشمهای دلمان به دنبال یک توپ در وسط زمین از حدقه در آید! بی آنکه خود نه توپی بزنیم و نه ریالی از میلیاردها تومان پولی که بازیکنان آن مي گيرند نصیب ما شود!

و یا تماشاگران بی جیره و مواجب فیلمها و سریالهایی باشیم که حركات و نگاههای آلوده به شهوت بازیگرانش با سرگرم کردن ما زيركانه بسیاری از حقایق وحشتناک دنیای پشت پردة نظام سرمایه داری غربي را رواج می دهند. و در حقیقت در پشت صحنه، دین و آرمان و ارزشهای انقلاب ما را به سخره می گیرند و با رواج فساد و فحشا و اعتیاد و. . . زمینه جامعة اسلامی ما را آماده بهره برداریهای طاغوتی ومطامع غولهاي جريانهاي فراماسونري و شیطانی نظام سرمايه داري می کنند!

اینست سرنوشت امروز جامعة اسلامی و انقلابی ما! ما در اسارت پنجه های فتنه پرپر شدیم! به خیال اینکه پیروز این مبارزه ایم!

و امروز شما آقاي احمدي نژاد دم از مديريت تحول گرا مي زنيد و ما سؤال مي كنيم مديران تحول گراي شما چه كساني هستند؟! شما مطمئن باشيد با اين مديران منافق و بي تعهد به هيچ كجاي جغرافياي عدالت اجتماعي راه نخواهيد يافت!

مديريت تحول گراي شما در كنار باندهاي براندازان نظام در طول دوران دولت نهم و دهم هنوز زندگي انگلي خود را ادامه مي دهند آقاي احمدي نژاد كجاي دولت شما تحول گراست؟! رئيس دفتر شما معاون وزارت اطلاعات آقاي خاتمي بود!



ادامه مطلب ...


موضوع مطلب : <-CategoryName->
شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, :: 19:39 ::  نويسنده : اقدس اکبرنژاد

و مگر نگفتيد: «كساني كه رويكردهاي اشرافي گرايانة خود را با خريد ساختمانها و اتومبيل هاي گران قيمت و انجام هزينه هاي بالا براي دكوراسيون اتاقهاي كار خود بروز مي دهند و وقيحانه آن را به حساب آبروي نظام مي گذارند مقبوليتي ندارند».

و مگر نگفتيد: « در شرايطي كه بسياري از جوانان اين كشور براي دست و پا كردن يك شغل و بروز دادن خلاقيت هاي خودو داشتن يك زندگي شرافتمندانه به دنبال منابع ناچيزي هستند، چگونه مي توان پذيرفت كه يك مدير 150 ميليون تومان از منابع عمومي خرج تغيير دكوراسيون اتاق كارش كند؟»

همه اينها را شما آقاي احمدي نژاد گفتيد ولي حتي امروز هم مي بينيم كه كاخها و برجها با افتخار تمام قد برافراشته و با هم رقابت مي كنند و كاخ نشيني و اشرافي گري با تجاوز به حق و حقوق مردم مظلوم گسترش يافته! چرا؟!

شما با كدام ديدگاه و توسط كدام بازوي توانا نظام اشرافي گري و طبقاتي را متحول ساختيد و يا متحول مي سازيد؟ بگوئيد آقاي رئيس جمهور!

آقا احمدي نژاد چه شد مبارزه با خصوصي سازي؟!

بايد گفت امروز نيز مانند ديروز، در دوران سازندگي و اصلاحات، بيت المال از جيب مردم دزديده شده و به جيب سرمايه داران سرازير است!

آقاي احمدي نژاد اين جملة خود شماست: « در ابتدا گفته شد مي خواهند كارها را به دست مردم بسپارند و چندي بعد آن را به خصوصي سازي تعبير و تفسير كردند. خصوصي سازي نيز مفهومي جز فروش اموال دولتي آن هم به عده اي خاص پيدا نكرد و عرصه هاي مختلف براي تحرك مردم نه تنها باز نشد بلكه هر روز بيش از گذشته فضا را به روي مردم تنگ تر كردند.»

آقاي احمدي نژاد شما چقدر با خصوصي سازي مبارز كرديد؟! و يا خصوصي سازي را تكميل كرديد؟! و يا به عبارت ديگر شما چقدر فضا را به روي مردم باز كرديد؟! و يا برعكس شما پاي در جاي پاي دولتهاي خائن گذشته گذاشتيد و فضا را بر مردم تنگ تر كرديد! چه كسي مي تواند سهامدار يك بانك شود؟ يك روستايي فقير و يا به بيان خودتان از طريق « فروش اموال دولتي به عده اي خاص! » اين خواص چه كساني هستند؟!

آقاي رئيس جمهور فروش و سرازير كردن اموال دولتي و بيت المال در جيب عده اي به نام سرمايه دار كجايش مبارزه با خصوصي سازي است؟! كجايش « عدالت اجتماعي » است؟! اگر « عدالت اجتماعي » است پس چرا يك نفر از فقرا و روستاييان و مستضعفين بدبخت يكي از اين كارخانه ها را نمي تواند بخرد و يا در آن سهيم شود؟! مگر فقرا، روستاييان، كارگران و اقشار آسيب پذير، مردم نيستند؟!

آقاي احمدي نژاد شما چگونه با واگذار كردن بيت المال به چند سرمايه دار گردن كلفت به نام بخش خصوصي كه سرمايه هايشان را نيز در طول 33 سال پس از انقلاب با تجاوز به حق و حقوق مردم محروم بدست آورده اند، و رها كردن بقيه مردم در فقر و فلاكت مي خواهيد به « عدالت اجتماعي » برسيد؟!

آقاي احمدي نژاد مگر شما نگفتيد: « عملكرد بانكهاي خصوصي آثار تخريبي در چرخة اقتصاد كشور را دارند و هيچ نقش مثبت و سازنده اي را در اقتصاد بازي نمي كنند.»

پس چرا در دوران رياست جمهوري شما همة بانكهاي دولتي هم خصوصي شد؟! و حق و حقوق مردم يكجا به كام بانكداران خصوصي و سرمايه داران سرازير شد؟! چرا؟! چرا؟!

شما خودتان گفتيد: « كدام كار توليدي را مي توان سراغ گرفت كه يك بانك خصوصي با 15 ميليارد تومان سرمايه وارد آن شده باشد و در كمتر از 4 سال به يك سرمايه 200 ميليارد توماني دست پيدا كند؟! »

آقاي احمدي نژاد همه اين حرفها را شما قبل از انتخابات گفتيد ولي پس از انتخابات برخلاف آن عمل كرديد! چرا؟! امروز هزاران بانك خصوصي به بركت وجود شما متولد شده است شما اصلاً مي دانيد معني بانك خصوصي چيست؟! شما مدير كل يك بانك خصوصي را در كنار يك فرد روستايي بگذاريد بعد شكاف طبقاتي را براي ما نشان بدهيد و بعد هم عدالت اجتماعي را برايمان تفسير كنيد!

اصلاً مگر وظيفه بانكها وارد شدن در كارهاي توليدي است؟ مثل وارد شدن مجلس در كارهاي اجرايي به جاي قانونگذاري؟!

آقاي رئيس جمهور مگر شما نگفتيد: « در مسابقه ثروت اندوزي، پيدايش فساد يك امر طبيعي است. »

مگر نگفتيد: « متاسفانه بجاي تلاش همه جانبه براي پيشرفت كشور، مسابقه لذت جويي افراطي و ثروت اندوزي به راه مي اندازند و برنامه هاي خويش را نيز بر همين نگاه بنيان مي نهند و در اين ميان افرادي هم پيدا مي شوند كه پول زير ميزي مي دهند تا يك فرصت استثنايي براي خود به ارمغان بياورند. »

آقاي رئيس جمهور شما كه همة اين موارد را مي دانيد، در مبارزه با ثروت اندوزيها چه كرده ايد؟ مگر غير از اين است كه روستاها و شهرستانهاي كوچك و حاشيه نشين ها و. . . همچنان در فقر خود غوطه مي خورند و كاخ نشيني ها در كلان شهرها گسترش يافته و اتومبيل هاي شخصي آنها گاه تا ميلياردها تومان رسيده و شكافهاي طبقاتي عميق تر شده است؟!

آقاي رئيس جمهور، جمهوري اسلامي ايران در طول 33 سال پس از انقلاب به بركت مجلس، دولتمران، مجمع تشخيص مصلحت و تمام نهادها و ارگانها و . . . نتوانست حتي يك بند از اصل 43 قانون اساسي را اجرا كند! حالا  شما چگونه مي توانيد در عمر باقيماندة دولتتان قوانيني را كه در طول 33 سال پس از انقلاب تحريف شده و به بيراهه كشيده شده و عملي نشده است به راه كشيده و عملي و اجرا نماييد؟! چرا اين بند كليدي هرگز اجرا نشد؟! كار براي همه، مسكن براي همه، بهداشت براي همه، آموزش  پرورش براي همه، آموزش عالي براي همه، و. . . و همه چيز براي همه! چرا اين بند انقلابي هرگز اجرا نشد؟! چرا؟! ( اصل 43 قانون اساسي) چرا اجرا نشد؟!

آقاي احمدي نژاد وزير كار شما در دوت نهم فرمود: « براي ايجاد اشتغال براي هر فرد 60 ميليون تومان هزينه لازم است » و امروز با اين تورم يعني 100 ميليون! و اين يعني براي هر اشتغال دست كم 100 ميليون تومان سرمايه گذاري لازم است! يعني شما براي هر فرد بيكار بايد 100 ميليون تومان وام بلا عوض بدهيد! حالا بفرماييد شما براي كل بيكاران جامعه ما چقدر سرمايه گذاري كرده ايد؟! آيا شما و همة آقاياني كه كانديداي رياست جمهوري مي شوند هنگام رأي گيري برآورد كرده و يا برآورد مي كنند كه سرمايه گذاري براي كل جامعه و در تمام زمينه ها، در زمينه اشتغال، بهداشت، مسكن، آموزش و پرورش، آموزش عالي و. . . چقدر است؟ و يا برنامه هاي كيلويي ارائه  مي دهند و رأي هاي كيلويي جمع مي كنند؟!

آيا شما هم مثل دولتهاي سازندگي و اصلاحات با برنامه هاي كيلويي مي خواهيد دورة رياست جمهوري خودتان را به پايان ببريد؟!

آقاي احمدي نژاد آيا شما هم همان بيراهه هاي دولتهاي خائن كارگزاران و اصلاحات را پي مي گيريد؟!

آقاي احمدي نژاد رياست محترم دولت عدالت محور، شما چگونه مي خواهيد عدالت اجتماعي را پياده كنيد؟ و با دست چه كساني؟ با دست آقاي مشايي يا افرادي شبيه ايشان؟! آقاي مشايي اصلاً تا آغاز دولت شما كجا بودند؟ در كدام زندانهاي شاه شكنجه شدند؟! در كدام جبهه ها مجروح و معلول و شهيد شدند؟! در كدام تحولات اجتماعي جامعه سهيم بودند؟! ايشان در كنار يك سفره حاضر و آماده تا مقام معاونت رياست جمهوري آقاي احمدي نژاد پيش رفتند! غير از اين است؟! حالا ايشان با كدام تجربيات و سابقه هاي درخشان مبارزاتي و انقلابي مي خواهند اهداف انقلاب را پياده كنند و بچه هاي انقلاب را راضي؟!

آقاي احمدي نژاد شما بدانيد براي ادارة اين انقلاب بزرگ كساني چون آقاي مشايي خيلي كوچك هستند! و بسياري از افراد ديگرتان كه وابسته به باندها و جناحها هستند!

آقاي احمدي نژاد ما اصلاً نمي خواهيم بدست سرمايه داران و دزداني كه يك روز همة بيت المال را غارت كردند و با خود به خارج بردند و به عياشي هاي خود پرداختند نجات پيدا كنيم!اين براي ما و براي انقلاب اسلامي ما بسيار بسيار شرم آور است!

آقاي احمدي نژاد دعوت شما از سرمايه داران و دزدان خارجي و داخلي نوعي خالي كردن پشت جبهه مقاومت حزب الله در همه دنيا و بخصوص ايران اسلامي بوده و هست!

يادتان مي آيد فرداي آن روز دعوت ننگين! از سرمايه داران خارجي! آيا شما ديديد كه اسرائيل چگونه به لبنان حمله كرد؟! اين حمله يك حرف بزرگ سياسي بود! و يك سيلي محكم بر گوش مقاومت و همة مقاومتها! در نقطه نقطة جهان بخصوص ايران و لبنان و فلسطين و غزه و. . . و آقاي مشايي بازوي تواناي شما در اداره اين پروژه بود!

آقاي مشايي با مطرح كردن «مكتب ايراني» گستاخانه مكتب اسلام را زير سؤال برد. ايشان با عنوان كردن «مكتب ايراني» آن هم در جمع دزدان و غارتگران بيت المال مي خواست ارزشهاي طبقاتي و طاغوتي شاهنشاهان ايران را كه با انقلاب اسلامي مدفون شده بود زنده كند! او مي خواست دوباره به شاهنشاهان آبرو و اعتبار ببخشد! زيرا در انقلاب پيامبر اعظم اسلام(ص) و انقلاب اسلامي ايران با ويران شدن كاخ مدائن و نابودي شاه آبروي شاهان در تاريخ رفته بود! و ايشان مي خواست ارزشهاي شيطاني و طاغوتي شاهان را زنده كند! حتي با آوردن لوح كوروش و زنده كردن ارزشهاي شاهنشاهي و اعتبار يافتن منشور كوروش در واقع مترقي ترين منشور دنيا يعني قرآن به آتش كشيده شد! مطرح شدن منشور كوروش در ام القراي اسلام در واقع خالي شدن پشت جبهه مقاومت اسلامي بود آوردن اين لوح، در اين شرايط آنهم با دست انگليس خائن آنهم براي مدت چهار ماه با اينهمه خرج و مخارج چه معنايي داشت؟! او مي خواست بگويد انقلاب اسلامي هم به شاهان اقتدا مي كند! و حتي آقاي احمدي نژاد هم لقب«كوروش زمان » را گرفتند! آيا اين لوح اصلاً يك لوح واقعي بود يا ساختگي؟! در هر دو حالت هم براي ما فرقي نداشت و ندارد!

آقاي احمدي نژاد آيا شما در آغاز انتخاباتتان با صداقت گفتيد كه مي خواهيد شاهان و ارزشهاي شاهان را زنده كنيد يا گفتيد كه دولت «عدالت محور» علي و اسلام را مي خواهيد پياده كنيد؟! كدام يك را ؟!

آقاي احمدي نژاد، ستاره اجلاس دوربان«2»! چرا با دعوت سرمايه خواران و دزدان و ضد انقلابيون فراري آغاز انقلاب، با همكاري آقاي مشايي، اجازه نداديد كه اين لقب درخشان براي هميشة تاريخ بر پيشاني شما بدرخشد؟! چرا؟!

آقاي احمدي نژاد و جناب آقاي مشايي پيشنهاد مي شود كه شما با كشاورزان، كارگران، و اقشار آسيب پذير جامعه، بيكاران، معتادان، فقرا، و. . .  كه تمام دسترنج آنها در كام سرمايه خواران، مجلسيان، دولتمردان، مجمع تشخيص مصلحت و. . .است هم يك همايش بزرگ داشته باشيد و مشكلات آنها را از نزديك لمس كنيد و از باب اجراي عدالت وارد شده و مشكلات آنها را حل كنيد. مشكل آنها اين است كه امروز حق و حقوق آنها در كام همين مسئولين و همان سرمايه داراني است كه شما در داخل و خارج به دنبال آنها مي دويد! در حالي كه وظيفة شما اين است كه با اجراي عدالت حق و حقوق آنها را از حلقوم همه اربابان زر و زور و تزوير بيرون بكشيد و به آنها باز پس دهيد تا جامعه آزاد شود و عدالت نفس بكشد و جرأت كند كه پياده شود!

آقاي احمدي نژاد امروز شما سرمايه داران را جمع مي كنيد كه چه؟! در واقع شما هم همان تفكراتي را پياده مي كنيد كه دولتهاي سازندگي و اصلاحات ارائه دادند! و شاه هم همين تفكر را داشت!

اين راهكارها براي نجات جامعة انقلابي اسلامي ما بسيار ابتدايي، بيهوده و نا كارآمد است. اين راهكارها ناشي از تفكرات نژادپرستانه است و هيچ دردي را درمان نخواهد كرد! و در اسلام نژاد پرستي مطرود است.

آقاي رئيس جمهور شما هم مثل دولتهاي پيشين برنامه هاي كيلويي ارائه ندهيد! شما و تمام وزيرانتان ابتدا تمام هزينه هايي را كه يك فرد در جامعة ما چه در شهر و چه در روستا براي زنده ماندن و ادامة حيات و سير تكاملي خود نياز دارد برآورد نماييد و بعد متناسب با آن هزينه ها براي همة مردم برنامه ريزي كنيد. شما ابتدا بايستي بگوييد براي هر فرد در جامعه ما چقدر سرمايه گذاري كرده ايد. يا به عبارتي ديگر براي هر فرد در جامعة چقدر پول و امكانات و سرمايه تعلق مي گيرد. بعد آن حق را به آن فرد بپردازيد يا آنرا براي او هزينه كنيد. شما اگر اين كار را عادلانه انجام دهيد آن وقت خواهيد ديد كه يك نفر در زعفرانيه تهران جاي نخواهد داشت و يك نفر در داخل زباله ها و پهن هاي روستا و يا در محلات كثيف و بي امكانات شهرها و يا در حاشيه كلانشهرها و. . .

آقاي رئيس جمهور شما درآمد يك روستايي فقير مثلاً ماهي 50 هزار تومان با درآمد يك كارخانه دار و يا يك مدير عامل بانك خصوصي كه شما خودتان آنها را متولدكرده ايد! مثلاً 50 ميليون تومان را جمع مي كنيد و آن را تقسيم بر 2 مي كنيد بعد مي گويد ميانگين حاصل مي شود درآمد سرانه در حالي كه درآمد سرانه واقعي به اندازه شكاف و فاصله بين 50 هزار تومان يا كمتراز آن تا 50 ميليون تومان يا بيشتر از آن است!

آقاي رئيس جمهور، جناب آقاي مشايي معاون شما 270 ميليون تومان براي يك نمايشگاه عكس به يك خانم هنرپيشة معلوم الحال پرداخت. با حساب چه كسي؟! در حالي كه روستاهاي ما حتي از نعمت سواد خواندن و نوشتن هم محرومند. حتي كتاب ديني شان را هم نمي توانند بخوانند! انگار اصلاً وجود آنها در اين دنيا زيادي است! حالا شما بگوييد آقاي رئيس جمهور آيا سواد داشتن و كتاب ديني را خواندن يك كار فرهنگي واجب تري است يا تشكيل نمايشگاه عكس خانم هنر پيشة معلوم الحال؟!

. . . و يا اينكه مسئولين شما در دولت نهم مثلا در اداره دخانيات كه معلوم نيست چه جوري در طول سالهاي پس از انقلاب فربه و بي قواره شده اند، ناگهان و خيلي راحت مي گويند: ما اگر با شركت سيگار وينستون امريكايي شريك نشويم و در اين زمينه سرمايه گذاري نكنيم و يا از او براي سرمايه گذاري دعوت به عمل نياوريم و يا دعوت او را براي سرمايه گذاري نپذيريم، ما به اصل 44 خيانت كرده ايم!! ما به اصل 44 خيانت كرده ايم!! ما به اصل 44 خيانت كرده ايم!!

آقاي احمدي نژاد شما به كجا مي رويد؟!

آقاي رئيس جمهور ما بايد چه خاكي بر سرمان بريزيم؟! ما از طريق توليد بيشتر دخانيات و رواج اعتياد مي خواهيم ثروتمند شويم!! آقاي رئيس جمهور شما اين حرف را چگونه معني مي كنيد؟! يعني دولت انقلاب اسلامي ايران بجاي سرمايه گذاري در پروژه هاي زير بنايي براي رفع نيازهاي اساسي جامعة اسلامي و انقلابي ايران و ارتقاء ارزشهاي اسلامي و بالا بردن كرامت انساني و صدور ارزشهاي انقلاب به اقصي نقاط جهان و ساختن جامعة جهاني اسلامي، سرمايه گذاري در سيگار و دخانيات وينستون و. . . توليد بيشتر و مصرف بيشتر براي رسيدن به سود بيشتر را توصيه مي كند!! آيا اين يك فاجعة انساني نيست؟! آنهم در جمهوري اسلامي و انقلابي! سرمايه گذاري در اعتياد  و نابودي نسل انقلاب! و تمام نسلهاي بعد! نابودي اسلام، ارزشها و كرامت انساني و محو همة ارزشهايي كه به خاطر آن بهترين فرزندان اين آب و خاك در پاي آن ارزشها قرباني شدند! و محو اسلام و انقلاب در صحنة جهاني و در تاريخ!

آقاي احمدي نژاد مفهوم اين جمله و جملاتي از اين نوع چيست؟! چه كسي بايد جلو اين فجايع بزرگ انساني را بگيرد؟! فجايع تبليغ به اعتياد و نابودي نسلها را !

امروز مگر كم هستند ميليونها بيكار! ميليونها معتاد! امروز مگر كم هستند كسانيكه با سياست هاي خائنانة دولتهاي سازندگي و اصلاحات و حتي در دولت شما در ورطة اعتياد دست و پا مي زنند؟! در چنگال استعمار و در دام شياطين در جهت نابودي خود و ادامة حيات خائنين و غارتگران بيت المال تا آخرين نفس ها همراهند! در حاليكه هر يك از آنها مي توانند نوابغي باشند در خدمت تمام انسانها! خارج نشينها ، آقازاده ها ، نور چشمي ها ، آنهاييكه با پول بيت المال در خارج تحصيل مي كنند و براي دريافت پستهاي كليدي تمرين مي كنند و آماده ميشوند ! آن به اصطلاح نخبه ها ، فرزندان باندها و جناحها و . . .

آقاي احمدي نژاد مگر انرژي هسته اي چيزي فراتر از انرژي ميليونها ذهن و مغز خلاق و جوان و بارور انديشه هاي ناب است كه امروزه در جامعة ما در چنگال جنايتكاران و شياطين داخلي و خارجي و در چنگال اعتياد و فساد و فحشا و فقر به نابودي كشيده شده است؟! آقاي احمدي نژاد چه كسي بايد جلو اين فجايع را بگيرد. شما بايد جلو توليد اعتياد را بگيريد و يا توليد آن را بدست شياطين آمريكايي بسپاريد و با دادن آزادي عمل در توليد هر چه بيشتر جامعه را به ويراني بكشانيد؟!

آقاي احمدي نژاد مسئول دخانيات شما مثل دولتهاي سازندگي و اصلاحات خود يك تنه حامل و مجري تمام برنامه هاي شيطاني شرق و غرب در جغرافياي انقلاب اسلامي ايران مي باشد! ما اصلاً به خارجي ها احتياج نداريم! بيچاره مردم!

آقاي احمدي نژاد مردم شما را انتخاب كردند به خاطر تفكرتان و بخاطر اينكه نه تنها براي ايران انقلابي كه براي تمام مستضعفين جهان به رهبري ملت بزرگ ايران راهكارهايي براي رهايي تمام انسانها از يوغ استعمار و بردگي وفقر و  فساد و فحشا و اعتياد و. . . ارائه دهيد. بخاطر همين هم چه بهتر است كه شما:

1)     دقيقاً مشخص كنيد جمعيت ايران چقدر است.

2)    كل درآمد را از نفت وگاز و پتروشيمي، صنايع، معادن و. . . تعيين كنيد.

3)      كل درآمدها را بر كل جمعيت تقسيم كنيد.



ادامه مطلب ...


موضوع مطلب : <-CategoryName->
جمعه 18 فروردين 1391برچسب:اقدس اكبرنژاد,نوروز,بهار, :: 18:35 ::  نويسنده : اقدس اکبرنژاد

بسم الّله الرحمن الرحيم

                                    طلوع بهار بر همگان مبارك باد

 



موضوع مطلب : <-CategoryName->
جمعه 18 فروردين 1391برچسب:اقدس اكبرنژاد,بهار,عكس, :: 18:33 ::  نويسنده : اقدس اکبرنژاد

با بهار

بيا مثل بهار سبز شويم ، جوانه بزنيم

روي بام شكوفه ها آشيانه بزنيم         

بيا مهرباني را تقسيم كنيم

با خوبيها پيوندي بي بهانه بزنيم

و در عمق قارة شب

گيسوي مهتاب را شانه بزنيم

گذر كنيم تا انتهاي جغرافياي شكفتن

بوسه بر روي گلها

كرانه تا كرانه بزنيم

بيا جاده را تا طلوع سحر ادامه دهيم

نقشي از ترجيع بندهاي شاعرانه بزنيم

زندگي را صدا كنيم ، سپيده را فرياد

در حنجرة صبح

شطي بهارانه بزنيم

كوچه در كوچه شهر را

با گل و سبزه آذين بنديم

بخوانيم و بخنديم و نغمه هاي شادمانه بزنيم

بهار يك انفجار دائمي است

بيا در انفجار بهار

موج رقصي جاودانه بزنيم

بيا بپا خيزيم

به احترام بهار

انفجار در انفجار سرود و ترانه بزنيم

و حريم شب را بشكنيم

به اقتداي صبح برويم

نفس در نفس مي عاشقانه بزنيم

دستان تو پر از جوانه هاي تكثير است

و دلت پر از سرود و تكبير

بيا در سرود و تكبير جوانه بزنيم!

در گذر گاه عشق آشيانه بزنيم!



موضوع مطلب : <-CategoryName->

يك درنگ باهم!

قامت نجيب تو چه صادقانه سبز مي شود، چه عاشقانه، در خيال من!

و من اسير واژه هاي عارفانة توام!

چقدر با تو زمزمه كردم تمام راه را! از ابتدا تا انتها!

وقتيكه با هم عبور ميكرديم از كنار جاده هاي انديشه هاي سبز تو و تو برايم نجوا ميكردي لحظه هاي سرخ شكفتن را و من تدريجاً جوانه مي زدم و مي خنديدم!

و وقتي كه تو مي خنديدي انگار همة سرزمين وجودم جنگلي از خيزش سلولهاي مردة من ميشد و من دوباره زنده ميشدم! و من دوباره زنده مي شدم وقتيكه شهد گواراي بيداريت را قطره قطره در كام تشنة من ميچكاندي آشناي من!

وقتيكه با هم عبور ميكرديم از ان جاده اي كه تاريك بود ولي به صبح مي رسيد دستانم همچنان اسير دستان محبّت تو بود و قلبم در بند نگاههاي كلامت!

با هم از كنار ساحل طوفاني« بايدها و نبايدها » و « چگونه زيستن و چگونه ماندن و چگونه رفتن » مي گذشتيم و تو زندگي را برايم تفسير ميكردي! از « هبوط انسان »، « از شهيد و شهادت »! از علي(ع) و حسين(ع) و فاطمه(س)! با هم عبور ميكرديم از كنار جاده اي كه انتهايش بيداري بود و تو قطره قطره معاني ژرف پويايي و انسان را به كامم مي ريختي!

تو « دوست داشتن برتر از عشق»! تو مفاهيم « بازگشت به خويشتن خويش »، تو ترانه هاي عبور از لحظه هاي ترديد را برايم زمزمه ميكردي و من در ميان دستان سبز تو مي باليدم! و با هم مي گذشتيم از جاده هاي تنگ و تاريك و صخره اي! از كوره راههاي صعب العبور آن روزگار، و من مي ديدم كه از كلام تو نور مي چكيد و من تشنه آن را مي نوشيدم! و تو با فانوس دستانت جاده را مي گشودي و من در آن جاري ميشدم و ما همچنان مي رفتيم تا پشت ميله هاي زندان « عبرت» كه نه « موزة عبرت »! تا پشت همة تاريكيها، تا آغاز نور و روشنايي!

يادت هست تو مرا حتي تا پشت ميله هاي دخمه گاه عبرتها هم بردي!

يادت هست آن زمستان سرد، در آن سلولهاي سرد! با هم بوديم!

تو مرا با خودت تا هر كجا كه خواستي بردي! تا پشت ميله هاي آهنين شكنجه گاه شاه! نزديك عيد وقتيكه از زندان آزاد شدم بچه ها گفتند هيچ ميدانستي كه دكتر هم با تو آزاد شد؟!

نزديك عيد وقتيكه همة دنيا لباس بهار بر تن ميكرد، ما دوباره با هم در امتداد راهيكه با هم آغاز كرده بوديم، راه را ادامه داديم و تو سرانجام يكروز زيباترين پيامهايت را براي همة نسلها و در همة عصرها باراندي و آسمان زلال و جنگل سبز و درياي عميق انديشه هايت را به يادگار گذاشتي و در كنار ماناترين  زن تاريخ بشريت آرميدي و خودت شدي يك شهيد!

و حالا تو همان شهيدي هستي كه قلب تاريخي! و گفتي : همچنانكه قلب به رگهاي خشك اندام خون حيات و زندگي مي بخشد، شهيد نيز به اندامهاي خشك و مردة بي رمق جامعه، خون خويش را مي رساند!

و تو همچنان، بي وقفه خون حيات و زندگي به جوامع مي بخشي اي شهيد!

و من هنوز همچنان در ميان دستان تو طلوع مي كنم. دستان تو آسمانيست براي بارش شعرهايم و هنوز هم يكنفر ناگهان در من مي شكوفد و زنده ميشود و مرا نيز مي شكوفاند و زنده ميكند، مرا از تاريكيها و گمراهيها به خويشم باز ميگرداند، به خويشتن خويشم! به نور و روشنايي!

آي، اي ساكت ترين فرياد! با تو تا پشت ميله هاي اردوگاه آهنين دخمه هاي تاريك و سياه گذشتم! با تو تا عبور از گردنه هاي حيرت و هراس، با تو تا عبور از جاده هاي سخت و طوفاني، با تو تا عبور از تاريكيها گذشتم! با تو تا قله هاي سبز شكفتن، از تمام تشويشها و دغدغه ها گذشتم! با تو تا صبح رسيدم! با تو تا بلنداي قامت عشق رسيدم! دوباره مرا صدا بزن! من سخت در حيرتم! من سخت حيرانم! مرا دوباره بخوان!

من با تو تا خدا و محمد(ص) و علي(ع) و فاطمه(س) و حسن (ع) و حسين(ع) و...، من با تو تا چشمه هاي زلال نور و اخلاص، تا آسمانها و ستاره ها و كهكشانها رسيدم! اكنون مرا دوباره بخوان! مرا رها مكن!



موضوع مطلب : <-CategoryName->
جمعه 18 فروردين 1391برچسب:اقدس اكبرنژاد,پنچشنبه, :: 18:29 ::  نويسنده : اقدس اکبرنژاد

با بچه هاي مدارس روستايي

www.uploadkon.ir/uploads/ab0ae96bc7055bc07f41f7c3f5cd7e89.mp4

 

بسمه تعالي

روزهاي پنجشنبه تعطيل مي شود . بچه هاي سرمايه داران و نمايندگان و دولتمردان يا وزراء و وكلا و نور چشمي ها و آقازاده ها بخصوص آنهاييكه در خارج از كشور تشريف دارند در روزهاي پنجشنبه هم با معلمان و استادان خصوصي و استفادة لحظه به لحظه از زمان و فرصتها در راه ارتقاء دانش خود براي رسيدن به موقعيتهاي بهتر تلاش مي كنند و بچه هاي روستاها و مناطق محروم كه حتي ماهها يك معلم درست و حسابي هم ندارند كه به آنها درس بدهد يا يك مدير دارند كه هم مديريت ميكند و هم معاونت و هم معلم تمام مقاطع تحصيلي است و همة تخصص ها را يكجا به كام دانش آموزان سرازير ميكند! نيز سرانجام سرگردان و آواره، پنجشنبه ها را هم به حساب جمعه ها ميگذارند! تا بازار كلاسهاي خصوصي براي پولدارها گرمتر شود . اينگونه است كه پنجشنبه ها هم براي بچه هاي فقير جمعه ميشود و جمعه در جمعه بچه ها در كوچه ها و محله ها سرگردان ميشوند و در عوض روزهاي معمولي از شنبه تا چهارشنبه بچه ها بايد خودشان را خفه كنند تا دروس روز پنجشنبه را جبران نمايند! بچه هاي كوچك كه ظرفيت كشش چندين ساعت درس و كتاب و مشق را ندارند بايد با اجبار خودشان را پشت نيكمتهاي مدرسه با هر فلاكتي مشغول نگه دارند!

و بدين ترتيب بچه هاي روستاها ، مناطق فقير ، حاشيه نشين ها ، كپر نشين ها روزهاي پنجشنبه را هم به نفع مرفهين عقب نشيني مي كنند تا دوباره نسل جديد بردگان دوران هسته اي را در كنار همسالان خودشان كه در پشت ميزهاي مجلس ، نمايندگي را تمرين مي كنند و در شهرداريها پست شهردار شدن را و يا در بانكهاي خصوصي بانكدار شدن و دوشيدن مردم را تمرين مي كنند، بوجود آورند.

آري اينست قصة تعطيلي پنجشنبه ها به نفع طبقات حاكم و مرفهين بي درد و اختلاسگران و دزدان به زيان طبقات فقير و مظلوم و درمانده و مستضعف!

آري ، اين چنين است كه در دولت عدالت محور پستهاي وزارت نفت، گاز ، پتروشيمي، بانكداران خصوصي و سهامداران بزرگ ، وزراء ، وكلا و . . . با تجربة عملي در پشت ميزهاي صدارت و وكالت و . . . به نام نور چشمي ها رقم مي خورد به نام اسلام و با ماهيت سرمايه داري!

و عجيب اينكه دين اسلام كه مخالف سرمايه داريست و دنياي سرمايه داري در حال ويرانيست انقلاب اسلامي تازه وارد فاز سرمايه داري شده است !

تازه به يادش افتاده كه بانكها را خصوصي كند كه البته تازه هم به يادش نيفتاده از روزگار آقاي رفسنجاني يواشكي پايه گذاري شد و حالا آشكار است! آري جمهوري اسلامي تازه يادش افتاده نفت ، گاز و . . . كارخانجات و هر آنچه را كه بيت المال است و مال مردم ، همه را يكجا به نام مردم به سرمايه خواران واگذار كند تا آنها به جاي اسلام ما را نجات بدهند! امروز سرمايه داران منجيان بزرگ بشريت شده اند . همانهايي كه يكروز هيچ نداشته و اغلب آنها سرمايه هاي مردم را برداشته و به خارج فرار كرده بودند و امروز برگشته اند و يا در داخل مملكت با رأي هاي مردم صاحب پست و مقام و مال و منالي شده اند و خلاصه پولي به جيب زده اند حالا براي نجات مردم و اين مملكت شتافته اند!

امروز مردم دنيا عليه حاكميت بانكها بر دولت شورش كرده اند ، ما تازه بانكها را بر دولت حاكميت بخشيده ايم ! مردم دنيا آموزش ابتدايي و دبيرستان و آموزش عالي رايگان را فرياد مي زنند و ما از همان آغاز انقلاب نه تنها كه مردم را شقه شقه كرديم و عده اي را كه پولدار بودند به مدارس غير انتفاعي و فقيران را در مدارس دولتي جايگزين كرديم، حتي براي دانشگاهها هم سد نفوذ ناپذيري به نام كنكور ايجاد كرديم و بعلاوه شهريه ها را هم روز به روز افزوديم تا فقط آقازاده ها و پولدارها بتوانند ادامة تحصيل دهند و به پستهاي كليدي راه پيدا كنند!

غرب عليه حاكميت بانكها بر دولت قيام كرده ، ما بانكهاي دولتيمان را هم و تمام دار و ندارمان را هم به بخش خصوصي واگذار كرده ايم و بانكها را بر دولت حاكميت داده ايم ! ما حتي شرفمان را هم به بخش خصوصي واگذار كرده ايم ! و ناراحتيم از اينكه اگر با شركت سيگار ونيستون قرارداد نبنديم به اصل 44 خيانت كرده ايم ! چون مي گوييم از اسلام خيري نديده ايم و نمي گوئيم چون مسئولان ما بي كفايت بودند و يا خائن بودند و نتوانستند اسلام را پياده كنند و انقلاب را سر جايش بنشانند . چون اسلام را نشناخته ايم.

گاهي مي گويند آمريكا به ايران حمله خواهد كرد و ما ميگوئيم امريكا هرگز به ايران حمله نخواهند كرد . آمريكا در آغاز انقلاب به ايران حمله كرد .  هدف او از اين حمله جلوگيري از گسترش اسلام و ارزشهاي اسلامي بود. ترس او از همه گيري اسلامي بود و او جنگ عراق را براي ممانعت از پيشرفت اسلام و انقلاب اسلامي تحميل كرد. حالا براي چه مي خواهد حمله كند؟ حالا كه ما خودمان ارزشهاي غرب را استفراغ مي كنيم ! حالا كه ته ماندة سفره هاي نظام سرمايه داري را داريم مي ليسيم ! زندگي مصرفي و ارزشهاي شيطاني آن را پياده ميكنيم ! حالا آمريكا با ما چه كار دارد؟! حالا ما همانيم كه آمريكا مي خواهد! ما بيچاره هاي بي خويشتنن خويش! ما بيچاره هاي النيه شده و ماهيت از دست داده ! حالا براي چه مي خواهد حمله كند؟!

اختلاسهاي 50 هزارميلياردي ، 20 هزار ميلياردي ، 3 هزار ميلياردي و هزاران اختلاس ميلياردي ديگر! ما اصلاً ديگر چه داريم؟!

جارو جنجال براي اختلاس 3 هزار ميليارد توماني در واقع براي پوشش نهادن به اختلاسهاي ميلياردي بيشماريست كه از آغاز انقلاب تاكنون پيكرة جامعة انقلاب اسلامي ما را خورده است.

و در ين كه عصارة تمام دسترنجها و آرمانها و خون شهيدانمان در لابلاي اين دزديها و اختلاسها و بي عدالتيها مچاله شده و به هدر رفته است. چه شكي مي توان داشت؟!

مگر با آقايان كرباسچي ها و شهرام جزايريي ها چه كردند كه با اينها بكنند؟!

يارانه ها هم در دولت آقاي احمد نژاد حكايتي اسفبارتر از اينها دارد.

معني يارانه ها هم اينست كه يعني تا اندازه اي بخوريد كه زنده بمايند تا مايحتاج گردن كلفت ها و مرفهين بي درد را در روستاها از گندم وجو و ساير مواد مورد لزوم آنها فراهم آوريد! فقط براي زنده ماندن طبقه مرفه زنده بمانيد! نه اينكه زندگي كنيد! نه اينكه استعدادهايتان بارور شود ! نه اينكه به كرامت انساني خود برسيد! فقط تا اندازه اي بخوريد كه بتوانيد نوكرهاي پي جيره و مواجب براي آقايان و آقازاده ها ، نمايندگان ، دولتمردان و سرمايه داران ، بانكداران و ساير مرفهين بي درد باشيد!

معني يارانه ها اينست كه شما روستائيان و طبقات فقير نياز به خوراك و پوشاك خوب نداريد. شما نياز به آموزش و پرورش و آموزش عالي نداريد، و نياز به ايجاد اشتغالهاي چند صد ميليوني نداريد. شما آنقدر بايد گرسنه بمايند تا مجبور شويد رأي هايتان را به قيمت تأمين يك لقمه نان خالي بفروشيد ! شما فقط لياقت اين را داريد! چون شما اصلاً پول نداريد! تعطيلي روزهاي پنجشنبه هم رويش!!



موضوع مطلب : <-CategoryName->
درباره وبلاگ
اقدس اکبرنژاد

با سلام به وبلاگ من خوش آمدید
نويسندگان
rss feed

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 40
بازدید دیروز : 58
بازدید هفته : 255
بازدید ماه : 255
بازدید کل : 259277
تعداد مطالب : 173
تعداد نظرات : 121
تعداد آنلاین : 1

Alternative content