بسم الله الرحمن الرحیم
وبلاگ رسمی اقدس اکبرنژاد

بسمه تعالي

اجتهاد دائمي و عمومي ملتها

خيزش عليه تمام نظام هاي حاكم بر جهان چه اسلامي و چه غير اسلامي. خيزش 99 درصدي تمام ملتهاي جهان عليه يك درصدي حاكمان كافر و ظالم و استثمارگر و شناخت عوامل بازدارندة اين خيزش ها از مسائل محوري جهان امروز است. حاكميت بر جهان فقط با در صحنه بودن تمام ملتها و تك تك افراد جوامع عملي است. بايد به تمام ملتها ياد داد كه چگونه همگي در صحنه باشند و چگونه بر كليه امور جاري بخصوص در توليد و توزيع و مصرف نظارت داشته باشند.

امروز راهكارهايي براي ادارة جوامع به دست تمام ملتها و همة مردم بايد برنامه ريزي و سازماندهي شود نه ادارة آنها به دست عده اي خاص به نام خواص!

امروز قرنها پس از حاكميت ظلم و جور و ستم و حاكميت زر و زور و تزوير هنوز ملتها خودشان را اداره نمي كنند. هنوز حاكمان سرنوشت آنها را تعيين مي كنند. دولتهاي حاكم و قدرتمداران حاكم براي حفظ منافع خود هزاران ترفند به كار ميبرند و هزاران سنگ بر راه آگاهي توده اي و حركت توده ها مي اندازند!

امروز ثابت شده است كه ديگر حكومت به شيوة معمول در جهان پاسخگوي نيازهاي انسان امروزي نيست. غارت و چپاول جهان به دست عده اي انگشت شمار ديگر قابل تحمل نيست.

امروز ثابت شده است حكومتها چه اسلامي باشند و چه غير اسلامي، وقتيكه از روند انقلابي بودن خارج و وارد تشكيلات و سيستم هاي اداري و سازماني مي شوند جوهرة انقلابي بودن را از دست ميدهند. در روند تثبيت انقلابها، وقتيكه مسئولين به يك آرامش پس از طوفان مي رسند و خيالشان از موجهاي سرگرداني كه ممكن است آنها را به كام خود بكشد، خلاصي مي يابند و خيالشان كاملاً راحت ميشود، تدريجاً زمينه هاي تشكيل باندها و جناحها و غارت و چپاول را فراهم مي آورند. و در پي فرصتي براي دستيابي به پستهاي كليدي تلاش مي كنند. شما تمام مسئولين تمام كشورها را نگاه كنيد. با دقت نگاه كنيد ! ببينيد اينها اصلاً چه كساني هستند؟! حتي در كشور خودمان ! واقعاً ببينيد اينها اصلاً چه كساني هستند؟! 33 سال زندگي پس از انقلاب اينها را تجزبه و تحليل كنيد ببينيد واقعاً به كجا مي رسيد؟! ببينيد اينها واقعاً چه برتريهايي بر خود شما و ديگران دارند! واقعاً ببينيد اينها چه كساني هستند ! مي بينيد اينها همان كساني هستند كه بعد از اينكه يك قدرت كاذب را توسط رأي هاي مردم به دست ميآورند، و دست مردم را از قدرت و آزادي و حق انتخاب و ساير امتيازات ديگر كوتاه مي كنند و خالي مي كنند و خودشان قدرتهاي مردم را صاحب ميشوند شروع به گردنكشي و گستاخي و غارت و چپاول و دزدي و اختلاس و دست اندازي به حقوق ديگران را مينمايند! صاحب ثروت و مال و منال دنيا ميشوند!

شما اصلاً چرا راه دوري مي رويد ؟ همين انقلاب خودمان را نگاه كنيد ديگر بالاتر از اسلام و انقلاب اسلامي كه نداريم. خوب نگاه كنيد.

همة بچه هاي خوب، باكري ها، چمرانها و رجايي ها و بسيار بسيار بچه هاي مخلص اين آب و خاك شهيد شدند و رفتند. همه رفتند بعد رفسنجاني ها، خاتمي ها، احمدي نژادها و تمام مسئولين به هر نحوي در سطح رياست جمهوريها و وزراء و معاونين آنها و نمايندگان و مديران ارشد همه ماندند و روي كار آمدند. اينها واقعاً چه كار كردند؟! آيا واقعاً يك لحظه فكر كرده ايد كه اينها كه بودند؟! و اصلاً چرا ما رأي هايمان را به اينها داديم؟! رفسنجانيها، قاليبافها، لاريجانيها، رضايي ها، كروبيها، مشایی ها و... كه اينها باصطلاح خوبهايشان بودند! اصلاً هيچ فكر كرده ايد كه ما چقدر نادان بوديم كه تمام قدرت انساني، سياسي، اقتصادي، اخلاقي و... و آزاديهاي خدادادي مان را دربست در قالب رأي هايمان به اين آقايان تقديم كرديم؟!

اينها چه كاره بودند؟! و حالا چه كاره هستند؟! اينها همه با رأي هاي مردم گردن كلفت شدند و هيچ كاري هم براي مردم و براي دين و آرمانهاي اسلامي و انقلابي ما نكردند! اينها آمده بودند كه آرمانهاي شهيدانمان را جامة عمل بپوشانند! اينها اصلاً نفهميدند كه آرمان شهيدان ما چه بود!

آيا هيچ فكر كرده ايد اينها چه كساني هستند و چه كساني بودند؟! آيا اين همان اسلامي است كه ما به خاطر آن عزيزترينهايمان را تا پاي شهادت فرستاديم؟! اين اسلامي كه الان پياده شده است و الگو هم شده است به راستي همان اسلام آرماني ماست؟! همان اسلامي كه پيامبر بزرگوار ما و امامان ما خواستار پياده شدن آن بودند؟! آيا اسلام اينست؟! آيا حقيقت اسلام اينست؟!

هميشه ما را تهديد مي كنند كه بله، غرب ما را تحريم ميكند يا تحريم كرده است. اصلاً تحريم ها چه ارتباطي به دزدي ها و اختلاسهاي ميلياردي در قلب انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي دارد؟! اصلاً تحريم ها چه ارتباطي به گردنكشي خودكامگي و باند بازي نمايندگان و مسئولين دارد؟! اصلاً  تحريمها چه ارتباطي به غارت و چپاول مردم دارد؟!

مگر در آئين ما نيامده است كه فقر مساويست با كفر ! پس من اگر فقير از دنيا بروم مگر كافر از دنيا نرفته ام؟! جواب كفر مرا چه كسي بايد بدهد؟! پس چرا امكانات اين دنيا را كه از آن خداوند است و در اختيار بندگان خدا و حق همة مردم به طور مساوي در آن نهفته است، هيچكدام از اين آقايان كه با زور صاحب اين حق شده اند، آن را به مردم بر نمي گردانند؟! و بر عكس مستضعفان و مظلومين و بدبختان حتي قدرتهايشان را هم در قالب رأي هايشان مفت و مجاني در اختيار اين آقايان بي كفايت و بي لياقت و بي تعهد و بي اخلاص قرار ميدهند؟! چرا دنيا به اين تفكر و اين راهكار و اين راه حل نمي رسد كه تمام مردم دنيا با هم ادارة امور جهان و كشورهاي خودشان و مناطق خودشان را در اختيار بگيرند و خودشان با مشورتها و تلاشها راه حل مشكلات خودشان را پيدا كنند نه ديگراني كه هيچ صلاحيت و توان شناخت مشكلات تك تك مردم را ندارند، براي آنها تصميم بگيرند؟! همة مردم آزادانه به صحنه بيايند. همة مردم با هم مشورت داشته باشند، با هم مشكلاتشان را مطرح و حل كنند. با هم در توليد و توزيع و مصرف نظارت داشته باشند. با هم انتقاد كنند، با هم سازندگي داشته باشند و بخصوص و بخصوص با هم نظارت داشته باشند اهرم نظارت در دست همة مردم باشد همة مردم چشمهاي بيدار باشند! مگر نه اينست كه هر كسي به مشكلات خودش واقف تر از ديگران است. چرا خود مردم در صحنه نباشند؟! چرا خود مردم براي حل مشكلاتشان نظر ندهند؟! چرا خود مردم مستقيماً در صحنه و در جريان حل مشكلات خودشان قرار نگيرند چرا خود مردم ياد نگيرند كه چگونه مشكلاتشان را حل كنند و ديگران آنها را برايشان حل كنند؟! آدم زنده و عاقل كه وكيل وصي لازم ندارد ! چرا حكومتها مردم را بردة خود مي دانند و بردة خود مي پرورانند؟! حكومتها و دولتها اصلاً چه كساني هستند؟! چرا رأي ها و قدرتها و آزاديهاي مردم را با فريب و نيرنگ و زر و زور به جيب مي زنند و مردم را از صحنه خار ج مي كنند؟! چرا؟! آنها اصلاً در اين دنيا چه كاره اند؟! از طرف چه كسي مأمور هستند؟! پشتوانه شان كيست، چيست؟!

مي دانيد چرا ؟ براي اينكه آنها با جمع كردن رأي هاي مردم و به دست گرفتن قدرت كه شيوة جديد استثمار و استعمار براي بهره كشي از توده هاي محروم است به مردم اجازة دخالت در امور مربوط به زندگي و آخرت آنها را نميدهند. اصلاً شما يك ذره بيشتر دقت كنيد تمام اين آقايان اصلاً فكر نمي كنند كه ديگران هم مثل خود آنها انسانهايي هستند با تمام نيازهايي كه خود آنها دارند! آنها فكر مي كنند كه همه چيز فقط براي آنها آفريده شده است!

وقتي ما الگوهايي مثل امامانمان، مثل حضرت حسين (ع) داريم كه عملاً به ما ياد ميدهند كه چگونه زندگي كنيم، شما در طول تمام تاريخ نگاه كنيد ببينيد اين آقاياني كه حتي امروز در نظام جمهوري اسلامي به عنوان يك نظام حكومتي برتر با ادعاي عدالت محوري در دنيا حرفهايي هم براي گفتن دارد و حتي در همين مملكت اسلامي ما كه ادعاي اسلاميت هم دارد، آيا يكنفر از امام حسين (ع) الگوگيري كرده است ؟ با توجه به اينكه امام حسين (ع) الگوي يك حاكم مقتدر و متعهد است و حاكمان بايد او را الگوي خود قرار دهند، آيا يك نفر در طول تمام تاريخ پس از امام حسين (ع) او را الگو قرار داده است؟! اگر چنين كسي در تاريخ واقعاً وجود دارد او كيست؟! ما چرا از مسئولينمان نبايد توقع ادارة جامعة اسلاميمان را به شيوة امام حسين (ع) نداشته باشيم؟! چرا فقط عزاداري مي كنيم؟! امام حسين (ع) تمام خانواده اش را تكه تكه كرد كه ما براي او فقط گريه كنيم؟! چرا پس از هر سينه زني و زنجير زني و عزاداري مسئولينمان را كه بر روي خون شهيدانمان و خون تمام شهيدان تاريخ و بخصوص سرور شهيدان حضرت حسين بن علي(ع) پايكوبي مي كنند، در همين مجالس رسوا نمي كنيم و آنها را به محاكمه نمي كشيم؟!

چرا نتيجة رأي دادنهاي خودمان را از آنها نمي خواهيم؟! چرا اجراي اصل 43 قانون اساسي را از آنها نمي خواهيم؟! چرا آنها را به حال خود رها مي كنيم؟!

چرا عملكردهاي آنها را مورد موأخذه قرار نمي دهيم؟! چرا عليه آنها نمي شوريم ؟ چرا سكوت مي كنيم؟! چرا مرده ايم؟! چرا مسئولين جواب بيكاران، گرسنگان، پا برهنگان، معتادان، زنان خياباني، بچه هاي كار، خانواده هايي كه حتي از فقر فرزندان خود را مي فروشند، بيچارگاني كه حتي كليه و ساير اعضاء بدن خودشان را به خاطر فقر و بدبختي مي فروشند و تمام اقشار آسيب پذير را نميدهند؟! حق و حقوق اين افراد در كجا و به كام چه كساني است؟! چه كساني در اين جامعه از حق و حقوق آنها بايد دفاع كنند؟! تمام امكاناتي را كه خداوند به رايگان در اختيار همة مردم قرار داده است به كام چه كساني است؟! كدام ويژه خواران؟! چرا ما مردم اين مسئولين را به حال خودكامگي ها خودشان رها كرده ايم؟! چرا ما مردم زندگي امام حسين (ع) را الگوي زندگي خود قرار نميدهيم؟!

چرا مردم به امام حسين (ع)، امام شهيد خودشان جواب نميدهند؟! چرا فقط با يك روضه و گريه و سينه زني حقيقت قيام امام حسين (ع) را به فراموشي ميسپارند و احساس مي كنند كه حق خود را نسبت به امام شهيدشان ادا كرده اند! چرا هيچكس نمي پرسد كه حرف و هدف و راه امام حسين (ع) چه بود؟! آيا آتش خشم امام حسين (ع) در قيام كربلا و فاجعة كربلا فقط و فقط با چند قطره اشك ما تسكين مي يابد؟! آيا زخمهاي عميق كربلا با چند قطره اشك ما التيام مي يابد ؟ و يا اينكه اين قيام براي بر پا ماندن دوباره و دوباره در تمام عرصه هاي تاريخ به خون احتياج دارد؟! آيا كربلا پيامي عظيم تر از گرية من و شما ندارد؟! آيا مردم حرف امام حسين (ع) را نمي فهمند؟! پس چرا ما در برابر ظلم سكوت مي كنيم؟! چرا بايد نظام جمهوري اسلامي اينهمه قرباني داشته باشد وقتيكه الگويش امام حسين (ع) است؟!

اصل 43 قانون اساسي كجا مدفون شده است؟! چرا هر كسي كه بر سركار ميآيد دنبال انباشتن مال و ثروت و قدرت مي دود؟! چرا مردم اين كاخهاي ظلم را ويران نمي كنند؟! چرا مردم به شهيدان جواب مثبت نميدهند؟! چرا مردم حكومتي بوجود نمي آورند كه در آن تمام اقشار جامعه در ادارة آن شركت مستقيم داشته باشند، مردم چرا قدرتهايشان را در رأي هايشان به افراد بي كفايت و بي تعهد و بي دين تفويض مي كنند؟! حتي يك صدم آنهاييكه بر پستها تكيه دارند ديندار و خداشناس و راهرو امامان نيستند. اگر بودند جامعة امروز ما به اين فلاكت و بدبختي نمي رسيد. اگر عدالت اجرا ميشد و همه مردم به حق و حقوق خودشان مي رسيدند، امروز با اينهمه نكبت روبرو نبوديم پس نتيجه اينكه اين نوع حكومتها نشان ميدهند كه ذات پليد انسان فقط به دنبال منافع خود است و مردم نبايد آزاديها و امكانات خدادادي اين جهان را كه خداوند به رايگان در اختيار همة مردم قرار داده و هيچكس در توليد آن امكانات سهمي ندارد، به رايگان در اختيار شياطين و شيادان و دزدان به نام حاكمان قرار بدهند. آنان بايستي واقعاً امام حسين (ع) را الگوي خود قرار بدهند و همانطور كه براي او عزاداري مي كنند و ياد او را زنده و جاويد نگه ميدارند، راه او را نيز زنده و پويا نگهدارند تا فرصت طلبان و زياد خواهان و ويژه خواران و... راه امام را از صحنه روزگار پاك نكنند! امام حسين (ع) گر چه به  عزاداري عاشقان خودش احترام مي گذارد. ولي او دوست دارد كه مردم پيام آزاد انديشي او را در گسترة عالم بپراكنند و حق و عدالت و خير دنيا و آخرت مردم فراهم شود. انسانها بايد با بهره گيري از امكانات اين جهان، خود را براي حضوري شايسته در پيشگاه پروردگار آماده كنند و تلاش كنند كه در پيشگاه خداوند شرمسار نباشند و زندگي و آخرت خود را تباه نكنند.

امروز پس از قرنها، پس از مبارزات و شكنجه ها و سختي ها به اين نتيجه رسيده ايم كه در دوران حكومت پس از امامان كه متصل به وحي بودند و نوع زندگي و حكومت را هم به همه مردم آموختند، اينك اين مردم هستند كه بايد خودشان ولايت داشته باشند و خودشان بايستي سرنوشت خودشان را در دست بگيرند تا زندگي دنيوي و اخروي خود را سامان ببخشند. خودشان مستقيماً ( نه غير مستقيم توسط رأي ها ) ادارة جوامع خود را در دست بگيرند. آيا شما مي دانيد مثلاً پنجاه سال بعد ولي فقيه چه كسي خواهد بود؟ شايد ولايت فقيه به دست يك يزيد يا معاويه بيفتد چه معلوم؟! پس مردم بايد ولايت داشته باشند مردم بايد به اجتهاد و تخصص و تعهد برسند.

دولت جمهوري اسلامي در طول 33 سال پس از انقلاب براي حاكميت در جهان بايد كاري ميكرد كه نكرد! و آنهم اين بود كه بايستي تمام افراد جامعه را تا حد اجتهاد كامل براي حاكميت در جهان ميرساند. ولي اين اتفاق نيفتاد ! دولت جمهوري اسلامي حتي براي تحصيل در حوزه ها هم كنكور گذاشت ! حالا ما با چه توانائيهايي مي خواهيم دنيا را اداره كنيم؟! دنيا را سامان ببخشيم؟! دنيا را نجات بدهيم؟! براي دنيا الگوي فكري و عملي باشيم؟! با اينهمه بيسواد كه حتي روخواني ساده قرآن را هم بلد نيستند؟! با اينهمه بيكار و آواره و سرگردان در سطح فوق ليسانس، ليسانس، ديپلم، زير ديپلم و ناهنجاريهاي اجتماعي و... كه البته گر چه مدرك تحصيلي و مخصوصاً مدارك تحصيلي فعلي، هيچ اعتباري هم ندارند و هيچ بار علمي هم ندارند ولي همين آقايان براي رسيدن به اين مدارك هم چقدر پارتي بازي كردند و چقدر دغل بازي! و خودشان به اين مدارك بي ارزش بها دادند فقط براي اينكه با اين مدارك پستها را در دست بگيرند و حتي در روزهاي آغازين انقلاب اين آقايان چقدر مدارك براي يكديگر جور كردند ! حالا بگذريم ! بهرحال اين نظام با اينهمه بيكار، معتاد، فقير، زنهاي خياباني، كارتن خواب، بچه هاي كار روستاهاي فقير و بي امكانات و ويران، حاشيه نشينهاي بدبخت در كلانشهرها و خلاصه با اينهمه خيل آسيب پذيرهاي اجتماعي كه در حل مشكل خودش وامانده است مي خواهد الگويي براي دنيا باشد؟! مي خواهد سرور باشد؟! مي خواهد انقلاب را صادر كند؟! و از طرف ديگر اختلاسهاي ميلياردي در طول تاريخ 33 سالة انقلاب، دزديهاي خرد و كلان، زد و بندهاي باندي و جناحي و... هيچكس نتوانست اين روند فاجعه آميز را كنترل كند و يا به عبارتي هيچكس نخواست ! هيچكس قاطعانه تو دهن اين جريانها نزد بلكه دستهاي پشت پرده اي همة آنها را تأييد كرد و تقويت كرد، چون قدرت رأي هاي مردم در دست آنها بود و منافعشان ايجاب ميكرد! و اينگونه بود كه راه نوراني امام حسين (ع) غبارآلود و تيره و نافرجام و ناكارآمد شد. اين راه گم شد. و اين انقلابي كه با عشق به اسلام و زنده شدن قيام امام حسين (ع) آغاز شده بود در نيمه راه بازماند!

و امروز 33 سال پس از انقلاب، اين انقلاب بدون رهرو، مبهوت و ساكت مانده است! و ما حالا تاوان سكوت خودمان را در برابر همة بي عدالتي هاي حاكم در طول 33 سال پس از انقلاب مي دهيم و مي بينيم نه تنها به ادعاي نجات جهان كفر آلوده ظالم جامة عمل نپوشانده ايم بلكه جامعة خودمان را هم نتوانسته ايم نجات بدهيم !

اين آقايان مثل نظامهاي حاكم از عصر دقيانوس تاكنون هنوز هم نوعي حكومت مي كنند كه در آن حكومت به مردم القاء مي كنند كه يك عده هميشه بايد آقا و سرور و حاكم و شاه باشند و عده اي ديگر برده و نوكر و فقير و آواره و سرگردان !

چرا در طول 33 سال پس از انقلاب از بين مسئولين هيچكس در برابر اينهمه ظلم و نابساماني نايستاد؟! آنها اگر راست مي گفتند چرا حتي روي حرف راست خودشان هم نايستادند؟! چرا از آرمانهاي خودشان كه به قول خودشان مطابق با موازين و اصول اسلامي بود پايداري و دفاع نكردند؟! پس متعهد نبودند !

و حالا اين مردم هستند كه بايد راهكارهايي براي ادارة جمهوري اسلامي و تمام جوامع دنيا ارائه بدهند كه در آن تمام مردم در تمام سطوح جامعه و در تمام اقشار جامعه با همفكري يكديگر جامعه را اداره كنند و همه با هم مشكلات را حل كنند. همه با هم در توليد، توزيع و مصرف اسلامي شركت داشته باشند يعني براي انجام هر كاري هر كس بايد داراي يك رأي باشد نه اينكه مردم رأي هايشان را به يكنفر بدهند و آن يكنفر براي آنها تصميم بگيرد! همه بايد در ادارة بانكها كه فعلاً كاملاً حرام و غير اسلامي است با هم شركت داشته باشند و نظام فعلي ادارة بانكها كه در آن رباخواري حاكميت دارد از بين برود. آموزش ابتدايي، راهنمايي، دبيرستان و دانشگاه و حوزه ها همه و همه تا آخر بايد همگاني و رايگان و اجباري باشد تا مردم همه با هم به سطح اجتهاد برسند كه بتوانند به عنوان يك جامعه مجتهد و عالم و متعهد و متخصص در علوم اجتماعي و انساني در مرحلة اول و متخصص در كليه علوم غير از علوم انساني نيز براي همة دنيا الگو باشند و براي دنيا پيام بدهند و نظر داشته باشند. مردم همگي در مورد هنر، انديشه و ادبيات اسلامي بايد به تكامل فكري برسند و نظر بدهند. آنوقت است كه همه به دانشگاهها راه مي يابند. همه، حوزه هاي علميه را پر مي كنند. همه، از حقوق برتري برخوردار ميشوند، مخصوصاً زنان كه نيمي از جمعيت را تشكيل ميدهند به حقوق خود مي رسند و عدالت برقرار ميشود. آنوقت هر كسي بهتر ميداند كه مشكلش چيست و چگونه بايد آنرا با همفكري و همياري ديگران حل كند و آنوقت است كه قدرت در دست خود مردم باقي ميماند و هر كس از حق خودش به طور عادلانه و در شرايط يكسان دفاع خواهد كرد. ديگر مثل مجنونان و ديوانگان و افراد ناقص الخلقه و... رأي هاي خود و قدرت خود را به ديگران تفويض نخواهد كرد و خودش مستقيماً در سرنوشت خودش شركت خواهد كرد. در اينصورت است كه مي تواند براي خودش و جهان اطراف خودش تصميم ساز باشد. مي تواند دنيا و آخرت خودش را به نيكويي رقم بزند.چون از همة امكانات اين دنيا و آن آزاديي كه خداوند به او هديه كرده است مي تواند استفاده نمايد و در راستاي اعتقادات خودش براي اين دنيا و دنياي ديگر خودش تلاش كند و از مواهب هر دو دنيا بهره مند شود و به سعادت مورد نظر خود برسد. اين اجتهاد دائمي و عمومي جامعه براي همه مردم است و براي حكومت مردم بر مردم است. و او در بخش هاي تخصصي هم مثل پزشكي، مهندسي و... بايد خودش را به سطوح برتر برساند.

اين يك نظريه جهاني راجع به ادارة جهان از طريق حاكميت حكومت اسلامي است. فقط در ساية اجتهاد دائمي و همگاني است كه انسانها به تكامل مي رسند و متكامل ترين دين وظايفش را در قبال همة انسانها به اتمام مي تواند برساند و هدف از اسلام پيامبر (ص) و امامانمان عملي ميشود. كجاي اين دين گفته شما آنقدر در فساد و بدبختي غرق شويد تا كفر و ظلم و فقر جهان را فرا بگيرد و آنگاه امام زمان (عج) بيايد و دنيا را نجات بدهد؟ پس اگر قرار باشد كه در فقر و ظلم و كفر غرق شويم پس اعتقاد به معاد چه ميشود؟! پس اين همه آدمهايي كه در طول تاريخ حيات انسانها ناخواسته بدست ظلم و استثمار و استعمار و استبداد، كافر و بدبخت و فقير و معتاد... از دنيا رفتند آخر و عاقبتشان چه ميشود و اصلاً آنها چرا بايد به اين سرنوشت دچار شوند؟! پس مفهوم اين آيه كه فرمود : ما انسانها را خلق كرديم تا ببينيم كه كدام يك از شما كارهاي نيك انجام ميدهد چيست ؟ انسانها در كدام شرايط كارهاي نيك انجام ميدهند؟! مگر شرايط را جامعه و خانواده تعيين نمي كنند؟! مگر شرايط خانواده را جامعه تعيين نميكند؟! پس اين شرايط چرا براي همة افراد نبايد عادلانه فراهم شود كه همه كارهاي نيك انجام دهند؟! اين شرايط را چه كسي فراهم مي كند؟!

 بقيه در قسمت پايين



موضوع مطلب : <-CategoryName->
سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:اقدس اكبرنژاد,اجتهاد دائمي و عمومي ملتها, :: 17:7 ::  نويسنده : اقدس اکبرنژاد

مگر دولتها در شروع كارشان به قرآن سوگند نمي خورند كه اين شرايط را فراهم كنند؟!

پس چرا پس از روي كار آمدن و در دست گرفتن قدرت همة اين سوگندها فراموش مي شود؟! چرا آنهايي هم كه سوگند ميخورند نظارت متعهدانه داشته باشند مثل نمايندگان مجلس و شوراها و... آنها هم سوگندهايشان را فراموش مي كنند. پس راه حل اصلي همان اجتهاد همگاني و حضور همگاني و يكپارچه مردم در صحنة تصويب قوانين و اجرائيات و نظارت بر عملكردهاست. در اينصورت است كه هيچكس جرأت تجاوز به حقوق ديگري را نخواهد يافت و هيچكس به فكر دزدي و اختلاسهاي بزرگ نخواهد افتاد چون يك نظارت همگاني حاكم خواهد بود. آغاز همة بدبختيها دزدي آراء مردم بنام شركت در انتخابات است ! انتخابات يعني دزدي آراء مردم با پشتوانه اي بنام زر و زور و تزوير ! اين دزدي آغاز دزدي ساير آزاديهاي مردم است ! اين دزدي قدرت مردم است. ما در اسلام چيزي به اين صورت يعني واگذاري قدرت اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، سياسي، عقيدتي، اخلاقي و... را به ديگران نداريم ! و ما امروز عملاً در جريان عملكرد شوراها و نمايندگان مجلس و رياست جمهوريها و ساير ارگانها شاهد پي آمدهاي فاجعه آميز و غير عادلانه واگذاري رأي هايمان به ديگران در قالب شركت در انتخابات هستيم!

وقتيكه خداوند فرموده ما انسانها را آزاد آفريديم پس در كجاي قرآن است كه ما اين آزادي مان را در قالب رأي هايمان به افراد فرصت طلب و سود جو و بي ايمان و جاه طلب و بي كفايت و... بدهيم. چرا ؟ و اگر قرار بود كه متكاملترين دين تأثيري در زندگي انسانها نداشته باشد اين دين و اين پيام اصلاً چرا با اينهمه رنج و زحمت به دست انسانها بايد مي رسيد ؟ اين دين اصلاً نمي آمد، وقتيكه در زندگي انسانها تأثير گذار نبود !

و حالا كه به دست ما رسيده بايد ببينيم چه عواملي وجود دارد كه مانع عملي شدن آن ميشود و نمي گذارد كه ارزشهاي اين دين در جاي خودش بنشيند ؟ اين عوامل بازدارنده چرا شناسايي و برطرف نميشوند. اين عوامل توسط چه كساني بايد شناخته و عملي و اجرا شود ؟ اين دين در دست چه كساني است ؟ چرا مردم از صحنه غايبند ؟ چرا مردم بدبختند ؟ مگر انقلاب اسلامي نكرديم كه نجات پيدا كنيم ؟ چرا مردم فقط رأي ها و قدرتها و آزادي هاي خود را به مشتي نالايق و بي كفايت و ناشايست ميسپارند و بعد مي روند پي كارشان و سرانجام خودشان آواره و سرگردان و بيكار و معتاد و فقير و كافر و بي دين ميشوند و هم دنيا و هم آخرت خود را تباه مي كنند ؟ چرا ؟ چرا ؟ پس اين متكاملترين دين چه زماني پياده خواهد شد ؟ و به مشكلات مردم جواب خواهد داد؟! و مردم را به سعادت خواهد رساند؟! با دست چه كساني ؟ مگر با دست همة مردم و حضور همة مردم و نظارت همة مردم و اجراي احكام آن توسط همة مردم نبايد انجام بپذيرد؟! پس اين « همة مردم » كجا هستند؟! اين همة مردم چرا مرده اند؟! پس چرا هنوز هم هاشمي ها و خاتمي ها و احمدي نژادها و وزيران و وكيلان آنها براي مردم تصميم ميگيرند؟! مگر اين مردم ناقص العقل، ناقص الخلقه و مجنون و ديوانه و... هستند كه حكم عقلشان و آزادي عقل و انديشه و تصميم گيريشان را بايد به دست اين آقايان بسپارند تا آنها برايشان تصميم بگيرند و سرنوشت تعيين كنند؟! چرا بيكاران، بيسوادان، معتادان، فقيران و تمام اقشار آسيب پذير در صحنه نيستند كه از حق و حقوق و آزادي انساني خودشان دفاع كنند ؟ چرا ؟ چرا هر حكومتي كه مي آيد براي خودش خدم و حشم فراهم مي آورد. كاخها را مصادره ميكند و به عياشي مي پردازد. چرا بيت المال به نام خصوصي سازي و سرمايه داري يا سرمايه گذاري پس از انقلاب، به جيب مشتي دزد و اختلاسگر و... سرازير ميشود؟! اينها مگر از ملت اجازه گرفتند؟! مگر از شهيدان اجازه گرفتند؟! اينها از هيچكس اجازه نگرفتند ! آنها به پشتوانة رأي هاي مردم هر غلطي را كه بخواهند انجام ميدهند. آنها اجازه شان را با رأي هاي مردم گرفته اند ! مردم رأي هايشان را داده اند ! اسلحه هايشان را زمين گذاشته اند ! دستهايشان خالي است ! و هيچ قدرتي براي دفاع ندارند ! مردم اصلاً در صحنه حضور ندارند ! اين مردم اصلاً مرده اند ! اين باندها و جناحها و احزاب هستند كه مثل ساير نظامهاي سرمايه داري غرب براي مردم تصميم ميگيرند. تصميم هاي شيطاني ! اين مردم دست خالي هستند. و هيچ قدرتي براي دفاع ندارند ! با چه چيزي در صحنه باشند؟! با كدام پشتوانه در صحنه باشند؟! حتي دينشان را هم از دست داده اند ! حتي ايمانشان هم به غارت رفته است ! آنها با چه وسيله اي از خودشان و آرمانهايشان دفاع كنند؟! مسئولين 33 سال پس از انقلاب بايد و بايد پاسخ بدهند ! مسئولين بايد بدانند كه كارشان فقط اين نيست كه مثل شاه بروند آن بالا بنشينند و دستور صادر كنند ! آنها بايد بدانند كه اگر اهداف انقلاب را نتوانسته اند پياده كنند بايد محاكمه شوند ! و اين مفهوم را مردم بايد به آنها بباورانند! آنها بايد بدانند كه اگر نتوانسته اند و يا نمي توانند كاري انجام دهند بايد كنار بروند. مردم بايد بدانند و بتوانند آزادي عمل داشته باشند، در اين مورد كه اگر مسئولين جوابي منطقي براي عملكردهايشان نداشته باشند آنها را از صحنه برانند و خودشان مستقيماً همة مسئوليتها را بر عهده بگيرند. مردم بايد با اتحاد خودشان جبهة مقتدري را بوجود بياورند و قدرت تصميم گيري براي سرنوشت خودشان را خودشان در دست بگيرند و هر جور كه شده بروند و آزادانه تخصص ها را به دست بياورند و در هر زمان آمادگي اخراج مسئولين بي تعهد و نشستن بر جاي آنها را تمرين كنند. مردم به جاي تمرين دموكراسي هاي دروغين و فريبكارانه بايد عدالت محوري را تمرين كنند.

مردم بايد بدانند كه اگر در صحنه باشند بي تعهدان خود به خود صحنه را ترك خواهند كرد و جرأت حضور در صحنه را نخواهند داشت و جرأت تعيين سرنوشتهاي هولناك براي مردم را نخواهند داشت. مردم بايد قدرتمند شوند. مردم بايد از رأي هايشان پاسداري كنند. مردم بايد بالاجبار و قدرتمندانه بدون كنكور و بدون هر سد ديگري خودشان را به دانشگاهها و تخصصها برسانند. تحصيل علم تا آخرين مقطع بايد آزاد و حتي اجباري باشد و دولت بايد مكلف باشد كه شرايط تحصيل تمام اقشار جامعه را تا هر سطحي كه آنها بخواهند فراهم نمايد. مردم بايد وارد حوضه ها شوند و تمام علوم اسلامي را فرا بگيرند و شايستة مقام اجتهادي در عرصة حيات اسلامي و انقلابي باشند و بفهمند كه براي آنها چه تصميماتي و توسط چه كساني گرفته ميشود. مردم بايد بدانند كه اگر ايمان داشته باشند از همه و از همه برترند و هرگز نا اميد و محزون نشوند و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين.

شما از همه برتريد اگر مؤمن باشيد ! اهداف قرآن را زنده و عملي كنيد. مگر مؤمن سرنوشت خود را به دست كافران و شياطين و شيادان و غاصبان و فرصت طلبان و سرمايه خواران و بي دينان و... ميدهد؟!

آري اگر مردم با ايمان راستين و قدرتمندانه در صحنه باشند ديگر اين بي تعهدان جرأت حضور در صحنه تعيين سرنوشت براي مردم را نخواهند داشت! اگر نظارت همگاني باشد هيچكس جرأت تخطي و تجاوز به بيت المال و ارزشهاي والاي اسلام و انقلاب را كه در پاي آن خون عزيزترين شهيدان ما ريخته شده است نخواهد داشت و اين يعني پاسداشت خون شهيدان و ادامة راه شهيدان و زنده نگهداشتن اسلام و آرمانهايش ! و اينها همه ممكن نميشود مگر اينكه مردم از آزادي تفكر و انديشه برخوردار باشند. آزادي از نظر ما يعني اينكه همة مردم آزاد باشند تا آنجاييكه دوست دارند تحصيل كنند. تا آنجاييكه دوست دارند دنبال علم و كمالات و شناخت و پژوهش در راه اهداف دينشان و تخصصشان بروند. آزاد باشند از امكانات خدادادي كه هيچ بشري در ايجاد و خلقت آنها سهمي نداشته است و ندارد بطور عادلانه استفاده كنند. آزاد باشند يك زندگي راحت و با شرافت داشته باشند. آزاد باشند هر شغلي را كه دوست دارند انتخاب كنند و به آن شغل بپردازند. ازاد باشند از تمام مواهب هستي به طور عادلانه استفاده نمايند. حالا كداميك از آزاديهايي را كه مردم مي خواهند نامشروع است؟! حالا در جامعه ما كداميك از اين آزاديها وجود دارد غير از آزادي جنسي؟! آزادي تبليغات فحشا، آزادي براي نوكري اربابان زر و زور و تزوير ! براي كداميك از اقشار آسيب پذير جامعة ما آزادي وجود دارد؟!

تو حتي آزاد نيستي عقيده و دينت را انتخاب كني ! حاكمان سرمايه داري با سرمايه و پول و زور و قدرت خودشان براي شما دين هم تعيين مي كنند! براي شما تصميم ميگيرند و به جاي شما مي انديشند ! ما اصلاً چه رقمي هستيم در نظام سلطة حاكم بر جهان امروزي! ما چرا اين نظام سلطة حاكم را نمي شكنيم؟! مگر ما مؤمن انقلابي نيستيم؟

مرحوم شهيد مطهري گفت : شمرها و معاويه ها و يزيدهاي آن روزگار مردند حالا شما بايد شمرها و معاويه و يزيدهاي روزگار خودتان را بشناسيد و راه امام حسين (ع) را ادامه دهيد. حالا در جامعة كنوني ما چه كساني شمر و معاويه و يزيد هستند؟! ما براي شناخت آنها چه تلاشهايي كرده ايم؟! آنها را چگونه شناخته ايم؟! و براي اينكه آنها را به سزاي اعمالشان برسانيم چه اقداماتي كرده ايم؟!

واقعاً امروز تكليف ما به عنوان يك مسلمان چيست ؟ به عنوان يك شيعة علي (ع) و به عنوان عاشقان اباعبدالله الحسين واقعاً تكليف ما چيست؟! وقتيكه هيچكس تكليف ما را مشخص نمي كند، ما چه بايد بكنيم؟! خوب مسلم است. ما كه نمرده ايم خودمان بايد تكليف خودمان را با مسئولينمان و تمام شياطيني كه امروز انسانهاي مظلوم را به بند كشيده و مي كشند مشخص كنيم. ما به عنوان مسلمان وظيفه خودمان را بايد بازخواني كنيم و از هيچ اقدامي در راه ادامة راه پيشواي شهيدمان حسين بن علي (ع) كوتاهي نكنيم. اينها تكليف ماست.

امروز من بردة تفكرات و انديشه ها و ايسم ها و باندها و جناحها و سرمايه داران و سرمايه خواران و... هستم ! امروز من برده و بنده و نوكر اربابان زر و زور و تزوير هستم ! امروز من كجا آزاد هستم؟! امروز من به عنوان يك انسان در كداميك از ابعاد زندگي انسانيم آزاد هستم؟! كجا آزاد هستم كه نمي بينم؟! امروز سرنوشت اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، سياسي، عقيدتي، اخلاقي و... مرا اربابان قدرت تعيين مي كنند. باندهاي جهاني قاچاق مواد مخدر سرنوشت مرا و جوان مرا تعيين مي كنند ! آنها حتي سرنوشت حكومتها را تعيين مي كنند ! نظام سرمايه داري و ايدئولوژي حاكم بر آنها فرهنگ مرا رقم مي زند! آزادي جنسي و سكس را براي جوامع و جامعة انقلابي من ارمغان آورده اند ! ورزش مرا آنها تعيين مي كنند ! سريالهاي تلويزيوني مرا مشخص مي كنند ! من كجا آزاد هستم؟! من اسير و برده و بنده و در بند تمام ارزشهاي حاكم بر نظام سرمايه داري هستم ! پس من براي چه انقلاب كردم؟! براي چه اينهمه شهيد دادم؟! براي چه؟! براي اينكه خودم را از زندان و اسارت اين بردگي نجات بدهم. آزاد باشم. دينم را نجات بدهم. جامعه ام را نجات بدهم. انسانيت را نجات بدهم ! خودم را نجات بدهم ! پس چرا دوباره در همان گرداب فرو رفته ام؟! پس چرا دوباره دينم و ارزشهايم در تربيت و نجات من به نفس تنگي افتاده اند؟! من چرا مرده ام؟! من چرا تسليمم؟! چرا؟! ما ناچاريم دوباره راهمان را از همان جا كه مانده ادامه دهيم! مسئولين بايد پاسخ بدهند ؟

انقلاب اسلامي تنها فرصتي بود كه مي توانست اجتهاد دائمي و عمومي در آن شكل بگيرد ولي متاسفانه اين اتفاق نيفتاد! هيچ كس علل آن را بررسي نمي كند و اين اصل بزرگ همچنان سوال انگيز باقي مانده است ؟

در هر عاشورا و تاسوعا و محرم همه جمع ميشويم به خاطر امام حسين (ع) و خاندانش و يارانش عزاداري مي كنيم، زنجير ميزنيم، سينه مي زنيم خوب اينها همه خوب است. بالاخره ياد و نام امام حسين (ع) را زنده نگه ميداريم امّا حواسمان باشد كه راه امام حسين (ع) را گم نكنيم ! بالاخره انتقام رقيه ها و علي اصغرها و علي اكبرها و ابوالفضل ها را يكي بايد بگيرد اگر آنچه را كه امام حسين (ع) دستور مي دهد انجام دهيم او را بيشتر راضي مي كنيم. ما واقعاً چگونه انتقام امام حسين (ع) و يارانش را بگيريم ؟ ما بايد اهداف امام حسين(ع) را بشناسيم و آن را پياده كنيم مثلاً از يك طرف ما عزاداري بزرگي براي امام حسين (ع) راه مي اندازيم ولي از طرف ديگر بانكهاي ما با رباخواري اداره ميشود ! امروز بانكها غولهاي سرمايه داري شده اند بخصوص پس از واگذاري بانكها به بخش خصوصي. مي بينيم بجاي اينكه مشكل مردم حل شود اختلاسهاي كلان و دزدي هاي ميلياردي گسترش يافته و بيت المال در دست سرمايه داران و دزدان به غارت مي رود ! و تزشان هم اين است كه جامعه را آنقدر خراب كنيد، آنقدر ويران كنيد و انسانها را درمانده و سرگردان كنيد تا امام زمان (عج) بيايد و جامعه را اصلاح كند! اگر اين طور نشود امام زمان (عج) نمي آيد ! مثل اينكه اسلام آمده جامعه را خراب كند وانسان را خراب كند تا امام زمان (عج) بيايد و آن را درست كند و يا اينكه اسلام آمده انسان را از جانشيني خدا به زير بكشد ! او را تباه كند تا امام زمان (عج) بيايد و انسان را نجات بدهد !

مثلاً ربا حرام است، ولي آقايان با هم مشورت مي كنند و توجيه ميكنند كه در شرايط فعلي حرام نيست ! عده اي ديگر هم مي گويند حرام است. يك عده اي هم مي گويند نه حلال است و نه حرام! و در نهايت مردم سر در گم و بانكها همه ربا خوار و در حال جنگ با خدا ! و غولهاي سرمايه داري تعيين كنندة سرنوشت مردم! و خلاصه مرزهاي ثابت احكام اسلامي هم براي شفاف سازي مسائل، گنگ و نامفهوم شده است ! و معلوم نيست حق چيست و يا حق با كيست؟! اين اقتصاد حكومت اسلامي است !! كه مي خواهد با آن جهان را اداره كند !

اگر به جامعه آنروز كه امام حسين (ع) در آن قيام كرد نگاه كنيم و تمام جوامع بعد او را هم ببينيم، مي بينيم جامعه آنروز هم يك نمونه مثل جوامع امروز ما بود. يك جامعه با عدم آگاهي مردم و توده ها. قرار بود بيعت كنند. خوب امام حسين (ع) هم حق بود ولي مردم به او رأي ندادند و سرش را هم بريدند و در طول تاريخ حيات انسانها و حكومتها همين شيوه وجود داشته و ادامه يافته. آيا اين شيوه بايد تا پايان تاريخ و پايان دنيا ادامه يابد؟! و هيچكس نبايد در برابر زورگوئيها بايستد؟!

در تمام دوره ها، مردم، ناآگاه از مسائل روز و سياستها و دغل بازيهاي حكام بودند و يا هستند و يا اينكه حكام اصلاً اجازه نميدهند كه مردم از حقايق آگاه شوند مثلاً حتي در روزگار امام علي(ع) اغلب مردم حتي نميدانستند كه امام علي(ع) نماز ميخواند! الان هم همينطور است ! مردم را آنقدر در فوتبال و يا سريالهاي كثيف و كذايي و يا در لجنزار سكس و آزادي جنسي و اعتياد و از اين قبيل مسائل و مشكلات غرق مي كنند كه مردم حتي فرصت شناخت مسائل را هم پيدا نمي كنند ! چه برسد به اين كه آگاهانه انتخاب كنند ! و بالاخره اگر هم بخواهند انتخاب كنند چه كسي را انتخاب كنند ! و اصلاً شناخت ما از افراد چقدر است !

در جامعه مثل تهران در يك مجتمع يك همسايه از همسايه بغلي خودش هم اطلاع ندارد چه رسد به افرادي در سطح جامعه كه سرويسهاي اطلاعاتي و جاسوسي هرگز به مردم اجازه نميدهند كه كانديداها براي مردم شناخته شوند و گاه هم مصلحت نمي دانند!

و مهمتر از همه اينكه اگر قرار بود حكومت به رأي مردم باشد پيامبر(ص) در غدير خم چرا حضرت علي (ع) را بدون مراجعه به آراي عمومي، خودش شخصاً او را به جانشيني خود انتخاب كرد، خوب مي فرمود: اي مردم رأي گيري كنيم ببينيم نظر شما چيست؟! شما چه كسي را انتخاب مي كنيد؟! خوب، مردم حتماً يزيد و معاويه و عمرو عاص و خلاصه از اين قبيل افراد را انتخاب مي كردند كه داراي قدرت سياسي و مال و منال و شهرت و جاه و جلال بودند و يا اربابان زر و زور را انتخاب ميكردند و نه حضرت علي (ع) را كه حتي فرقش را هم شكافتند و او را به شهادت رساندند !

و شوراها هم به همين اندازه بي قدر و قيمت است. اسلام فرمود مشورت كنيد، نفرمود كه رأي هايتان و قدرتهايتان را به عده اي بي تعهد و خائن و دزد بدهيد !تا شما را غارت كنند ! دين شما را غارت كنند ! امكانات شما را غارت كنند ! اين شوراها و نمايندگان و... اغلبشان حتي در ادارة زندگي خودشان هم درمانده هستند! امروز مثلاً الگوي يك كشور انقلابي مثل مصر فعلا ايران اسلامي است. امروز مرسي ها انتخاب ميشوند. فردا رأي هاي مردم را ميگيرند و بعد دست در دست اسرائيل، هم كاسه اسرائيل مي شوند!! و اين همه زحمت انقلابيون به هدر مي رود ! مثل انقلاب خودمان! كه با اين همه شهيد و جانباز و معلول يك شبه آقاي بازرگان همه رأي هاي مردم را جمع مي كند و حكومت گام به گام خودش را آغاز مي كند و انقلاب را زير سوال مي برد !! تا جايي كه خود امام مي فرمايند : ما در انتخاب آقاي بازرگان اشتباه كرديم!

شيوة انتخابات با رأي گيري از مردم يكي از ناكارآمدترين شيوه هاي حكومتداريست كه در آن آزادي مردم و قدرت مردم و تعهد مردم كه در رأي هايشان نهفته است توسط عده اي بي تعهد و فرصت طلب ربوده ميشود ! و امروز اين نوع شيوة حكومتداري در جهان متداول است.

در اين شيوه اربابان قدرت با خريد رأي هاي مردم و فريب مردم خودشان را بر مردم تحميل مي كنند.

مثلاً در زمان شاه من خودم دقيقاً يادم هست كه ما در محلة آذربايجان بوديم. در همانجا مدرسه اي بود و من خيلي كوچك بودم. شايد هنوز مدرسه هم نمي رفتم. يادم ميآيد دم در مدرسه غلغله اي بود. رفتم كه ببينم چه خبر است گفتند كه انتخابات مجلس است، دارند رأي گيري مي كنند. از يك كاميون دهها نفر بيرون آمدند و ريختند به داخل مدرسه. به يك نفر رأي دادند و بعد هم سوار همان كاميون شدند و رفتند. من آن موقع معني رأي گيري و انتخابات را نمي فهميدم. رأي گيريهاي امروز انقلاب اسلامي مرا ياد آن دهها سال قبل و زمان شاه مي اندازد!

اولاً مردم شهرهاي ديگر ميآيند و براي يك شهر نماينده انتخاب مي كنند. مثلاً در انتخابات هشترود از تهران، تبريز، مراغه، ميانه و خلاصه تمام شهرهاي اطراف براي تعيين سرنوشت مردم هشترود بسيج ميشوند! و رأي هاي خودشان را به افراديكه قبلاً رأي هايشان را به آنها فروخته اند، به صندوق مي اندازند! و براي مردم هشترود سرنوشت سازي ميكنند! و اين دقيقاً همان شيوة رأي گيري زمان شاه است!

2- مثل زمان شاه هر كسي كه پول و زور بيشتري دارد موفق تر است. چون راحت تر مردم را مي خرد ! امروز اين شيوه انتخاب نماينده واقعاً هم مرسوم شده و هم فاجعه آميز است !

3- امروز اين شيوة انتخاب نماينده و رياست جمهوري و شورا و... در تمام جهان مرسوم است. مردم در ابتدا ناآگاهانه راه مي افتند. مي روند رأي هايشان را ميدهند. بعد هم با هزاران مكافات تظاهرات راه مي اندازند و اعتراض مي كنند و هزاران شهيد مي دهند كه آنچه را كه از دست داده اند يعني رأي هايشان را پس بگيرند ! مگر ميشود ديگر رأي ها و قدرتها را پس گرفت؟! آن دزدها با رأي هاي مردم به غولهايي تبديل ميشوند كه همه را يكجا مي بلعند! اينست كه مردم بايد روشن و بيدار باشند و آگاهانه در سرنوشت خودشان دخالت كنند و بر عملكردها، دقيقاً خودشان نظارت كنند. يعني اهرم نظارت را هم در دست خودشان بگيرند و قوانين را هم خودشان تصويب كنند نه اينكه ادارة سرنوشت خودشان را هم به ديگران بسپارند ! و خودشان به جاي اينكه در صحنه باشند يك تماشا چي بي خاصيت باشند. مثل انتخابات خودمان در ايران و شهرهاي ايران!

4- پس از رفتن به مجلس هم كه وضع اسف بارتر است. يكي چرت مي زند، يكي مي خوابد، يكي به فكر حقوق مادام العمريست ! يكي به دنبال امتيازات مادام العمريست! يكي به فكر خانه، يكي به فكر ماشين، و خلاصه هر كسي به دنبال نيازهاي خودش است ! و از طرف ديگر، مردم هم كه در صحنه نيستند اصلاً ببينند بر مجلس و دولت چه مي گذرد؟!

 

با تشكر از شمايي كه نظريات مرا مطالعه مي كنيد، خيلي دوست دارم صادقانه نقطه نظرهاي انتقادي خودتان را برايم بنويسيد تا زودتر به حقيقت برسم.

موضوع مطلب : <-CategoryName->

شهيد قلب تاريخ است

شهيد قلب تاريخ است، همچنانكه قلب به رگهاي خشك اندام، خون، حيات و زندگي مي دهد. جامعه اي كه رو به مردن مي رود، جامعه اي كه فرزندانش ايمان خويش را به خويش از دست داده اند، و جامعه اي كه به مرگ تدريجي گرفتار است، جامعه اي كه تسليم را تمكين كرده است، جامعه اي كه احساس مسئوليت را از ياد برده است و جامعه اي كه اعتقاد به انسان بودن را در خود باخته است، و تاريخي كه از حيات و جنبش و حركت و زايش بازمانده است، شهيد همچون قلبي، به اندامهاي خشك مرده بي رمق اين جامعه، خون خويش را مي رساند و بزرگترين معجزه شهادتش اينست كه به يك نسل، ايمان جديد به خويشتن را مي بخشد.

شهيد حاضر است و هميشه جاويد.

                                                      از كتاب پس از شهادت- دكتر علي شريعتي



موضوع مطلب : <-CategoryName->
جمعه 26 آبان 1391برچسب:اقدس اكبرنژاد,حسين, :: 15:46 ::  نويسنده : اقدس اکبرنژاد

 

حسين

  تو اي حسين!

 با تو بگویم؟

 «شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل»

 و تو ای چراغ راه، ای کشتی رهایی،

 ای خونی که از ان نقطه ی صحرا، جاودان می تپی و می جوشی،

 و در بستر زمان جاری هستی،

 و بر همه ی نسل ها می گذری،

 و هر زمین حاصل خیزی را سیراب خون می کنی،

 و هر بذر شایسته را در زیر خاک می شکافی و می شکوفانی،

 و هر نهال تشنه ای را به برگ و بار حیات و خّرمی می نشانی،

 ای آموزگار بزرگ شهادت!

 برقی از آن نور را

 بر این شبستان سیاه و نومید ما بیفکن!

 قطره ای از آن خون را

 در بستر خشکیده و نیم مرده ی ما جاری ساز!

 و تَفتی از آتش آن صحرای آتش خیز را

 به این زمستان سرد و فسرده ی ما ببخش!

 ای که «مرگ سرخ»را برگزیدی

 تا عاشقانت را از مرگ«مرگ سیاه» برهانی،

 تا با هر قطره ی خونت،

 ملّتی را حیات بخشی و تاریخی را به تپش آری

 و کالبد مرده و فسرده عصری را گرم کنی،

 و بدان جوشش وخروش زندگی و عشق و امید دهی!

 ایمان ما، ملّت ما،تاریخ فردای ما،کالبد زمان ما،

 «به تو و خون تو محتاج است».

                                                                              دكتر علي شريعتي



موضوع مطلب : <-CategoryName->
جمعه 26 آبان 1391برچسب:اقدس اكبرنژاد,زينب, :: 15:24 ::  نويسنده : اقدس اکبرنژاد

زينب

اي زينب، ای زبان علی در کام!

با ملّت خویش حرف بزن!

ای زن!

ای که مردانگی در رکاب تو،جوانمردی آموخت

ای زبان علی در کام!

ای رسالت حسین بر دوش!

ای که از کربلا می آیی وپیام شهیدان را،

در میان هیایوی همیشگی قدّاره بندان و جلاّدان،

همچنان به گوش تاریخ می رسانی،

 زینب، با ما سخن بگو!

 مگو که بر شما چه گذشت!

مگو که بر شما چه گذشت!

 مگو که در آن صحرای سرخ چه دیدی!

 مگو که جنایت، آن جا تا به کجا رسید!

 مگو که خداوند، آن روز،

 عزیزترین و پرشکوه ترین ارزش و عظمت هایی را که آفریده است،

 یک جا در ساحل فرات، و بر روی ریگزارهای تفتیده ی بیابان طَف،

 چگونه به نمایش آوردو بر فرشتگان عرضه کرد،

 تا بدانند که چرا می بایست بر آدم سجده می کردند؟

 آری زینب!

 مگو که در آنجا بر شما چه رفت!

 مگو که دشمنانتان چه کردند، دوستانتان چه کردند؟

 آری ای “پیامبر انقلاب حسین“!

 ما می دانیمف ما همه را شنیده ایم.

 تو پیام کربلا را، پیام شهیدان را به درستی گزارده ای،

 تو شهیدی هستی که از خون خویش کلمه ساختی،

 همچون برادرت که با قطره قطره ی خون خویش سخن می گفت.

 ای که از باغ های سرخ شهادت می آیی

 و بوی گل های نوشکفته ی آن دیار را در پیرهن داری،

 ای دختر علی، ای خواهر، ای که قافله سالار کاروان اسیرانی،

 ما را نیز در پی این قافله با خود ببر!

 



موضوع مطلب : <-CategoryName->
درباره وبلاگ
اقدس اکبرنژاد

با سلام به وبلاگ من خوش آمدید
نويسندگان
rss feed

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 58
بازدید هفته : 226
بازدید ماه : 226
بازدید کل : 259248
تعداد مطالب : 173
تعداد نظرات : 121
تعداد آنلاین : 1

Alternative content